شکاف p22
برگشت و دلخور نگاهم کرد:
_ تو میدونستی اره؟؟...میدونستی دیوید تو بازداشتگاس؟ پس چیشد تو مگه نگفتی رفته مرز ؟ ...ای خدا منو بکش از دست این دوتا بچه
کنارش نشستم و دستشو گرفتم:
_کی بهت گفته بازداشتگاهه؟ از کجا فهمیدی
_صبح...همین یکی دو ساعت پیش زنگ زدن سراغ تورو گرفتن بعد گفتن مث اینکه گوشیت خاموشه بعد پرسیدم چی شده ؟ پلیس با تو چیکار داره گفتن در رابطه با دستگیری دیویده منم جزئیات رو پرسیدم که همشو گفتن.....ادلیک این چه بلایی بود سرمون اومد آخه ....دیوید رو چه به مواد فروشی
_پاپوشه مادر من ..پاپوشه...خودت بهتر از من پسرت رو میشناسی ...اهل این کارا نیست...حالا هم برو دست و صورتت رو بشور تا من پاسگاه ببینم چیشده که زنگ زدن
مامان اشکاشو پاک کرد و ملتمسانه گفت:
_براش وکیل بگیریم؟؟ چیکار کنیم آخه
_نترس من همه کارا رو خودم میکنم دارم سعی میکنم از اونجا بکشمش بیرون توهم فعلا چیزی به بابا نگو....هنوز از پارک برنگشته؟
آهی کشید:
_نه خودت که میدونی دوستاشو که ببینه تا سه چهار دور شطرنج بازی نکنن ول کن نیستن
رو به روی سروان نشسته و منتظر بودم شروع کنه
گلوشو صاف کرد و گفت
_امروز صبح یه فیلمی برامون ارسال شده که خیلی حرف ها برای گفتن داره
پرسیدم:
_چه فیلمی
لپ تاپ جلوش رو سمتم برگردوند و پلی کرد....با دیدن فیلم ضبط شده ی آشنایی که اون موقع از گم شدنش کلافه بودم و حالا جلوی چشمم بود چشام برق زد
_این ..این همون فیلمیه که اون روز خواستم بهتون نشون بدم که متاسفانه پاک شده بود
اخم کرده لب زد:
_ بله میدونم اما مسئله ای که هست اینه که چه کسی خواسته این فیلم به صورت ناشناس برای ما ارسال بشه
بی توجه به چیزی که مطرح کرد گفتم
_حالا برادرم آزاد میشه؟؟...این فیلم کاملا ثابت میکنه که اون بی گناهه
از جاش بلند شد:
_چند روزی نگهشون می‌داریم تا هم راجب کسی که توی فیلم هست ازشون بپرسیم که شاید از قد و هیکلش بشناسه و اینکه باید با بازپرس این پرونده صحبت کنم تا ببینم دستور آزادی میدن یا خیر...اما احتمالش زیاده
_ممنونم...خیلی خیلی ممنونم
سری تکون داد و رفت. خرسند از اونجا بیرون زدم خواستم به مامان زنگ بزنم و این خبرو زودتر بهش بدم که پیامی از یه شماره ناشناس برام ارسال شد که نوشته بود :
" این هم از قدم اول "
لبخند رو لبم ماسید....پس کار اونا بود...فکر نمیکردم اینقدر سریع عمل کنن از یه طرف هم غم این سه روز و کاری که باید براشون میکردم رو دوشم سنگینی میکرد
_ تو میدونستی اره؟؟...میدونستی دیوید تو بازداشتگاس؟ پس چیشد تو مگه نگفتی رفته مرز ؟ ...ای خدا منو بکش از دست این دوتا بچه
کنارش نشستم و دستشو گرفتم:
_کی بهت گفته بازداشتگاهه؟ از کجا فهمیدی
_صبح...همین یکی دو ساعت پیش زنگ زدن سراغ تورو گرفتن بعد گفتن مث اینکه گوشیت خاموشه بعد پرسیدم چی شده ؟ پلیس با تو چیکار داره گفتن در رابطه با دستگیری دیویده منم جزئیات رو پرسیدم که همشو گفتن.....ادلیک این چه بلایی بود سرمون اومد آخه ....دیوید رو چه به مواد فروشی
_پاپوشه مادر من ..پاپوشه...خودت بهتر از من پسرت رو میشناسی ...اهل این کارا نیست...حالا هم برو دست و صورتت رو بشور تا من پاسگاه ببینم چیشده که زنگ زدن
مامان اشکاشو پاک کرد و ملتمسانه گفت:
_براش وکیل بگیریم؟؟ چیکار کنیم آخه
_نترس من همه کارا رو خودم میکنم دارم سعی میکنم از اونجا بکشمش بیرون توهم فعلا چیزی به بابا نگو....هنوز از پارک برنگشته؟
آهی کشید:
_نه خودت که میدونی دوستاشو که ببینه تا سه چهار دور شطرنج بازی نکنن ول کن نیستن
رو به روی سروان نشسته و منتظر بودم شروع کنه
گلوشو صاف کرد و گفت
_امروز صبح یه فیلمی برامون ارسال شده که خیلی حرف ها برای گفتن داره
پرسیدم:
_چه فیلمی
لپ تاپ جلوش رو سمتم برگردوند و پلی کرد....با دیدن فیلم ضبط شده ی آشنایی که اون موقع از گم شدنش کلافه بودم و حالا جلوی چشمم بود چشام برق زد
_این ..این همون فیلمیه که اون روز خواستم بهتون نشون بدم که متاسفانه پاک شده بود
اخم کرده لب زد:
_ بله میدونم اما مسئله ای که هست اینه که چه کسی خواسته این فیلم به صورت ناشناس برای ما ارسال بشه
بی توجه به چیزی که مطرح کرد گفتم
_حالا برادرم آزاد میشه؟؟...این فیلم کاملا ثابت میکنه که اون بی گناهه
از جاش بلند شد:
_چند روزی نگهشون می‌داریم تا هم راجب کسی که توی فیلم هست ازشون بپرسیم که شاید از قد و هیکلش بشناسه و اینکه باید با بازپرس این پرونده صحبت کنم تا ببینم دستور آزادی میدن یا خیر...اما احتمالش زیاده
_ممنونم...خیلی خیلی ممنونم
سری تکون داد و رفت. خرسند از اونجا بیرون زدم خواستم به مامان زنگ بزنم و این خبرو زودتر بهش بدم که پیامی از یه شماره ناشناس برام ارسال شد که نوشته بود :
" این هم از قدم اول "
لبخند رو لبم ماسید....پس کار اونا بود...فکر نمیکردم اینقدر سریع عمل کنن از یه طرف هم غم این سه روز و کاری که باید براشون میکردم رو دوشم سنگینی میکرد
۵.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.