پارت ۲
خیلی ترسیده بودی یکی از پسره گفت :هی تازه وارد هرچی داری رد کن بیاد و گرنه بد میبینی تو:چی میخوای از جون من گمشو بابا داشتی میرفتی که اون یکی پسره یقه لباستو گرفت کوبید به دیوار کمرت درد گرفت(آیییییییی کمرم نباید ضعف نشون بدم ) اونیکی اومد سیلی بزنه چشمامو بستم (پس چرا نزد)چشمامو باز کردم داشتم رویا میدیدم تیهونگ بود دست پسرو گرفت هل داد پسر:باشه بابا داشتیم شوخی میکردیم دوییدن رفتن تو: ممنونم تیهونگ :قابلتو نداشت اسمت چی بود جنی بودی تو:اره جنی بودم
تیهونگ ................
ادامه پارت ۳༒✯༺
تیهونگ ................
ادامه پارت ۳༒✯༺
۳.۱k
۰۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.