p17
ات: مرسی
(فردا صبح)
وقتی بیدار شدم تازه ساعت هفت بود
ات: چی؟ شوخیت گرفته؟ نههه، روز تعطیل به این زودی بیدار شدم؟(درکت می کنم)
هر کاری کردم دوباره خوابم نبرد، تسلیم شدم رفتم دوش گرفتم موهامو خشک کردم و بستم روتین پوستی انجام دادم یکم با گوشیم ور رفتمو بعد یه مدت رفتم پایین دیگه ساعت ۹ شده بود
وقتی رفتم پایین بابام و جونگ سوک صبحونه میخوردن
ات: صبح بخیر... چقدر زود بیدار شدین
جونگ سوک: ما همیشه زود بیدار میشیم بر عکس تو
ات: برعکس تو (اداشو در میاره)
تهیونگ: باشه حالا، بیا بشین غذا بخور
ات: باشه
رفتم نشستم غذامو خوردم بعدش رفتیم تو حال که بابام در حالی که تلفن حرف میزد و معلوم بود عصبانیه اومد نشست رو مبل
تهیونگ: یعنی چی که هنوز پیداش نکردییین (داد)
تهیونگ: واقعا خیلی بی مصرفین (داد)
ات: بابا عصبانیه (اروم)
جونگ سوک: خیلیم عصبانیه(اروم)
تهیونگ: ایش (قطع کرد)
ات: چی شده بابا؟
تهیونگ: یکی از انبارمون دزدی کرده و هنوز پیداش نکردن
ات: اوهوم... راستی جونگ سوک. کی میریم؟
جونگ سوک:الان اماده شو بریم
ات: اوک الان میرم
تهیونگ: کجا برین
جونگ سوک: میخوام به ات رانندگی یاد بدم
تهیونگ: اهان
رفتم اتاقم لباسمو عوض کردم (عکسشو میزارم) و رفتم پایین جونگ سوک هم اومد رفتیم سوار ماشین شدیم
جونگ سوک: تا یجایی خودم میرم میریم یجای خلوت اونجا یادت میدم
ات: اوکی
حرکت کرد داشت میرفت به یه جاده ی خیلی خلوت و دور افتاده
ات: ایجا کجاست؟
جونگ سوک: جایی که قرار نیست کسی رو بکشی
ات:... 😐
جامونو عوض کردیمو من رفتم جای راننده نشستم
جونگ سوک: خب ببین این کلاچه پاتوروش فشار بده
ات: انقدرشو که دیگع میدونم
جونگ سوک: باشه پس الان پاتو رو گاز بزار
ات: اینطوری
جونگ سوک: بزن دنده ی دو...نه اینطوری نه
ات : اینجوری؟
جونگ سوک: افرین، اروم
کم کم داشت حرکت می کرد که یدفعه وایستاد
جونگ سوک: پاتو اینجوری برندار ، اروم
داشت توضیح میدادکه یدفعه از جاده رفتیم بیرون نزدیک بود بزنم به تیر چراغ برق
جونگ سوک: جونگ سوک ارامش خودتو حفظ کن تو نباید داد بزنی... اولن ماشینمو به چوخ نده و دومن این گاز بود ترمز نبود
ات: باشه ببخشید
جونگ سوک: یبار دیگه الان دنده عقب برو... نه نکن (داد)
ات: الان سرم داد زدی؟... من باهات قهرم
از رو صندلی بلند شدم رفتم عقب نشستم
جونگ سوک: چی؟ ایش... بیا جلو بشین یبار دیگه انجام میدیم
ات: نمخوام
جونگ سوک: ات... قهر نکن دیگه، یبار دیگع بیا دیگه سرت داد نمیزنم
ات: باشه
رفتم نشستم یبار دیگه میخواستم انجام بدم که یکی از نا کجا اباد پیداش شد زدم بهش
جونگ سوک: الان چیکار کردی؟
ات: من الان به یکی زدم؟ ببین با این سنم چه کارا که نکردم
جونگ سوک:(نگاه پر از فحش به ات)
جونگ سوک: زنگ بزن به بابا بیاد جمعش کنه
ات: باشه
زنگ زدم بابامون تا بیاد بعد از یه مدت اومد
تهیونگ: اون که بهش زدین کجاست؟
جونگ سوک: اونجا
تهیونگ: صبر کن ببینم شما به این زدین؟(لبخند) ات واقعا ازت ممنونم
ات: چی؟ چرا؟
تهیونگ: چون....
ادامه دارد...
شرط
۱۲ لایک
۶ کامنت
(فردا صبح)
وقتی بیدار شدم تازه ساعت هفت بود
ات: چی؟ شوخیت گرفته؟ نههه، روز تعطیل به این زودی بیدار شدم؟(درکت می کنم)
هر کاری کردم دوباره خوابم نبرد، تسلیم شدم رفتم دوش گرفتم موهامو خشک کردم و بستم روتین پوستی انجام دادم یکم با گوشیم ور رفتمو بعد یه مدت رفتم پایین دیگه ساعت ۹ شده بود
وقتی رفتم پایین بابام و جونگ سوک صبحونه میخوردن
ات: صبح بخیر... چقدر زود بیدار شدین
جونگ سوک: ما همیشه زود بیدار میشیم بر عکس تو
ات: برعکس تو (اداشو در میاره)
تهیونگ: باشه حالا، بیا بشین غذا بخور
ات: باشه
رفتم نشستم غذامو خوردم بعدش رفتیم تو حال که بابام در حالی که تلفن حرف میزد و معلوم بود عصبانیه اومد نشست رو مبل
تهیونگ: یعنی چی که هنوز پیداش نکردییین (داد)
تهیونگ: واقعا خیلی بی مصرفین (داد)
ات: بابا عصبانیه (اروم)
جونگ سوک: خیلیم عصبانیه(اروم)
تهیونگ: ایش (قطع کرد)
ات: چی شده بابا؟
تهیونگ: یکی از انبارمون دزدی کرده و هنوز پیداش نکردن
ات: اوهوم... راستی جونگ سوک. کی میریم؟
جونگ سوک:الان اماده شو بریم
ات: اوک الان میرم
تهیونگ: کجا برین
جونگ سوک: میخوام به ات رانندگی یاد بدم
تهیونگ: اهان
رفتم اتاقم لباسمو عوض کردم (عکسشو میزارم) و رفتم پایین جونگ سوک هم اومد رفتیم سوار ماشین شدیم
جونگ سوک: تا یجایی خودم میرم میریم یجای خلوت اونجا یادت میدم
ات: اوکی
حرکت کرد داشت میرفت به یه جاده ی خیلی خلوت و دور افتاده
ات: ایجا کجاست؟
جونگ سوک: جایی که قرار نیست کسی رو بکشی
ات:... 😐
جامونو عوض کردیمو من رفتم جای راننده نشستم
جونگ سوک: خب ببین این کلاچه پاتوروش فشار بده
ات: انقدرشو که دیگع میدونم
جونگ سوک: باشه پس الان پاتو رو گاز بزار
ات: اینطوری
جونگ سوک: بزن دنده ی دو...نه اینطوری نه
ات : اینجوری؟
جونگ سوک: افرین، اروم
کم کم داشت حرکت می کرد که یدفعه وایستاد
جونگ سوک: پاتو اینجوری برندار ، اروم
داشت توضیح میدادکه یدفعه از جاده رفتیم بیرون نزدیک بود بزنم به تیر چراغ برق
جونگ سوک: جونگ سوک ارامش خودتو حفظ کن تو نباید داد بزنی... اولن ماشینمو به چوخ نده و دومن این گاز بود ترمز نبود
ات: باشه ببخشید
جونگ سوک: یبار دیگه الان دنده عقب برو... نه نکن (داد)
ات: الان سرم داد زدی؟... من باهات قهرم
از رو صندلی بلند شدم رفتم عقب نشستم
جونگ سوک: چی؟ ایش... بیا جلو بشین یبار دیگه انجام میدیم
ات: نمخوام
جونگ سوک: ات... قهر نکن دیگه، یبار دیگع بیا دیگه سرت داد نمیزنم
ات: باشه
رفتم نشستم یبار دیگه میخواستم انجام بدم که یکی از نا کجا اباد پیداش شد زدم بهش
جونگ سوک: الان چیکار کردی؟
ات: من الان به یکی زدم؟ ببین با این سنم چه کارا که نکردم
جونگ سوک:(نگاه پر از فحش به ات)
جونگ سوک: زنگ بزن به بابا بیاد جمعش کنه
ات: باشه
زنگ زدم بابامون تا بیاد بعد از یه مدت اومد
تهیونگ: اون که بهش زدین کجاست؟
جونگ سوک: اونجا
تهیونگ: صبر کن ببینم شما به این زدین؟(لبخند) ات واقعا ازت ممنونم
ات: چی؟ چرا؟
تهیونگ: چون....
ادامه دارد...
شرط
۱۲ لایک
۶ کامنت
۱۸.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.