سرنوشت من پارت ۱۸
ا/ت ویو
یهدفعه صدای تیراندازی اومد
ترسیده بودم که در عمارت خیلی محکم باز شد یه پسری بود (جیمین بوده )
(علامت جیمین ٪)
٪جئون کجایی عوضی؟
من خیلی ترسیده بودم ولی با صدای ترسیده گفتم :
+خ...خونه ن....نیست
٪لعنتی ....... اصن تو کی هستی ؟
قیافت به خدمتکارا نمی خوره
+من....ا/ت......کیم ا/تم (ترسیده )
٪کیم ا/ت ....یعنی زن جئون !؟
٪خونه رو بگردین
(به بادیگارد ا اشاره کرد که برن خونه رو بگردن و بعد از چند دقیقه بادیگارد اومد )
بادیگارد :آقا کسی تو عمارت نیست
٪لین دختره رو ببرینش (به سمت ا/ت )
ا/ت ویو
اومدن سمتم که منو ببرن
من سعی کردم که فرار کنم اما گرفتنم و منو بردن توی یه ماشینی بعد خود اون پسره اومد نشست پیشم
٪خب دیگه بریم
+چرا منو داری میبری ؟(نسبتاًبلند )
٪یکم اروم تر حرف بزن کوچولو
من با استفاده از تو جئون رو بدست میارم
+یه سوال ؟
٪بپرس
+تو با کوک دشمنی
٪اره ....باهاش دشمنم دشمنی که حاظر ه هر کاری کنه تا اون نابود شه
+می تونم بهت کمک کنم اون منو مجبور کرد باهاش ازدواج کنم و همیشه اذیتم میکنه چون بابام مادرو پدرشو کشته و بعد یعنی چند هفته پیش کوک بابای منو کشت حالا میخواد از من انتقام بگیره و اذیتم کنه
٪وایسا ببینم بابای تو کیم هیون دو هست ؟ (اسم باباش یادم نیست فرض کنید اینه )
+اره .... مگه تو بابام رو می شناسی ؟
٪معلومه که میشناسم بابای تو قبلا یکی از بزرگترین باند مافیا رو داشت و بابای من باهاش دوست بود
+چییییی؟
٪نمیدونستی بابات قبلا مافیا بوده ؟
+نه ... اجوما فقط بهم گفت که بابای من و بابای کوک همکار بودن همین
٪حالا که متوجه شدی
+حالا اسمت چیه ؟
٪جیمین
.......
ا/توی همینجور داشتیم حرف می زدیم که ماشین وایستاد
٪پیاده شو رسیدیم
+اومدیم کجا ؟
٪عمارت من
+آها
کوک ویو
با جنی از بیرون برگشتیم
دیدم خونه بهم ریخته و یه نامه روی میزه
ا/ت خونه نبود
رفتم نامه رو برداشتم
نوشته بود ..............
بیا پایین تر
پایین تر
بسه چقد می خونی عععع
شرطا
۲۸ لایک
۱۸ کامنت
🧨🎲🧩بایییییییی
یهدفعه صدای تیراندازی اومد
ترسیده بودم که در عمارت خیلی محکم باز شد یه پسری بود (جیمین بوده )
(علامت جیمین ٪)
٪جئون کجایی عوضی؟
من خیلی ترسیده بودم ولی با صدای ترسیده گفتم :
+خ...خونه ن....نیست
٪لعنتی ....... اصن تو کی هستی ؟
قیافت به خدمتکارا نمی خوره
+من....ا/ت......کیم ا/تم (ترسیده )
٪کیم ا/ت ....یعنی زن جئون !؟
٪خونه رو بگردین
(به بادیگارد ا اشاره کرد که برن خونه رو بگردن و بعد از چند دقیقه بادیگارد اومد )
بادیگارد :آقا کسی تو عمارت نیست
٪لین دختره رو ببرینش (به سمت ا/ت )
ا/ت ویو
اومدن سمتم که منو ببرن
من سعی کردم که فرار کنم اما گرفتنم و منو بردن توی یه ماشینی بعد خود اون پسره اومد نشست پیشم
٪خب دیگه بریم
+چرا منو داری میبری ؟(نسبتاًبلند )
٪یکم اروم تر حرف بزن کوچولو
من با استفاده از تو جئون رو بدست میارم
+یه سوال ؟
٪بپرس
+تو با کوک دشمنی
٪اره ....باهاش دشمنم دشمنی که حاظر ه هر کاری کنه تا اون نابود شه
+می تونم بهت کمک کنم اون منو مجبور کرد باهاش ازدواج کنم و همیشه اذیتم میکنه چون بابام مادرو پدرشو کشته و بعد یعنی چند هفته پیش کوک بابای منو کشت حالا میخواد از من انتقام بگیره و اذیتم کنه
٪وایسا ببینم بابای تو کیم هیون دو هست ؟ (اسم باباش یادم نیست فرض کنید اینه )
+اره .... مگه تو بابام رو می شناسی ؟
٪معلومه که میشناسم بابای تو قبلا یکی از بزرگترین باند مافیا رو داشت و بابای من باهاش دوست بود
+چییییی؟
٪نمیدونستی بابات قبلا مافیا بوده ؟
+نه ... اجوما فقط بهم گفت که بابای من و بابای کوک همکار بودن همین
٪حالا که متوجه شدی
+حالا اسمت چیه ؟
٪جیمین
.......
ا/توی همینجور داشتیم حرف می زدیم که ماشین وایستاد
٪پیاده شو رسیدیم
+اومدیم کجا ؟
٪عمارت من
+آها
کوک ویو
با جنی از بیرون برگشتیم
دیدم خونه بهم ریخته و یه نامه روی میزه
ا/ت خونه نبود
رفتم نامه رو برداشتم
نوشته بود ..............
بیا پایین تر
پایین تر
بسه چقد می خونی عععع
شرطا
۲۸ لایک
۱۸ کامنت
🧨🎲🧩بایییییییی
۱۵.۷k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.