جرات یا حقیقت و مرگ💔؟2
که یکدفعه زنگ در به صدا درآمد رو به پسیفیکا گفتم :مامان بابات یا هر آشغال دیگه ای رو دعوت نکردی؟ هان؟اینجا که پارتی نیست همه بیان فهمیدی؟😡😡😡پسیفیکا بغض گرفت و رفت توی دستشویی🚾😑 میبل گفت خیلی پرووییییییییییییی دیپ 😡😡و رفت خودش درو باز کرد.... جیغ کشید و گفت عمو استننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن🤩 استنلی رو دم در دیدم خوشحال نبود ....عموفورد کو؟؟ جواب کسیو نداد و رفت نشست رو مبل شونه استنلی رو دیدم زخمی بود گفتم : عمو استن عموفورد کو ؟ چرا شونت زخمیه؟چرا چیزی نمیگی؟🤨 گفت:مامان باباتون نیستن؟🤐 دست خودم نبود که دیدم دستم رو محکم زدم تو صورتش بلند داد زدم:جواب منو بده😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡 میبل موی نداشتمو گرفت و کشید و منو محکم زمین زد😶😶 و دووید و رفت طبقه بالا نتونستم بلند شم 😳 همون لحظه بود که پسیفیکا صدای دعوارو شنیده بود و اومد بیرون.منو رو زمین دید استنو زخمی دید و میبلم کلا ندید😁 دیگه چشام داشت تار میشد هیچی نمیدیدم و از اون موقع کمکم چشام بسته شد🙁
چشام باز شد بالاسرم میبل و پسیفیکا بودن😮جیغ کشیدم😂 عمو استن داد زد:میبل موش دیدی جیغ کشیدی؟ یعنی صد آفرین به عمو خودم که فکر کرد صدای جیغ میبله🙄 دخترا خندیدن🤣 گفتم چی شد؟؟؟؟؟؟؟ میبل گفت به لطف ضربه فوق خفن من 😁افتادی زمین سرت خون اومد پسیفیکا هم سرتو بانداژ کرد بازم سرخ شدم .اومدم بلند شم که با مخ خوردم زمین میبل گفت سرت گیج میره؟ سرمو تکون دادم استن اومد بالا دوباره دیوونه شدم: جواب منو بدههههههههههههههههههههههههه گفت باشه بابا دیو بازی در نیار😂 گفتم من دیو بازی در نیاوردمممممممممممممممم😡😡 گفت باشه بابا تو خوب قضیه از این قرارهههه.......
استن سفره دلشو باز کرد:من وفورد به یه جزیره ناشناس رفتیم طبق معمول داشت چرت و پرت مینوشت(بزنم لهش کنم)متوجه یه چیز مشکوک شدیم یکی دنبالمون میکرد. همون لحظه یکی از پشت به ما حمله کرد. فورد گفت:بیل سایفر نزدیک نشوووو موجود عجیب غریب گفت:من کیل سایفرم اومدم انتقام برادرمو بگیرممممم که نابودش کردین وو استنلی من برادرتو از میگیرم که ببینی چه حسی داره😏😏 یه مثلث دیوونه بود یاد موقع هایی افتادم که بیل سایفر عصبانی میشد قرمز شده بود🥶دست و پای اضافه داشت باهاش میجنگیدیم
محکم فوردو کوبوند زمین خون دماغ شده هبود و عینکش شکسته بود لباسش پاره شده بود مثل یه دیوونه جنگلی🤣گفتم :بقیشو بگو ادامه داد:کیل سایفر یه ضربه دیگه بهش زد و نقش زمین شد بهم گفت استنلی من دیگه نمیتونم ادامه بدم یه کتاب از تو کتش در آورد و گفت:اینو بگیر و برو من دیگه نمیتونم من تا جای ممکن فرار کردم 🤕🤕 گفتم :استن دیوونه چه غلطی کردی ؟داداشتو ول کردی رفتبی؟ کیل سایفر بیشتر به داداشش اهمیت میده تا تو دیووونه چه غلطی میکردی پس اونجا؟؟/ اههههههههههههههههههههههههههههههههه
هیچی نگفت و یه کتاب داد دستم نگاهش کردم باورم نمیشد جورنال 4🥶🥶🥶🥶🥶🥶🥶🥶🥶 کتابو ورق زدمبازم با جوهر نامرعی نوشته بود گفتم:یه سریشون با رمز سزار نوشته شده و یه جاهایی رو نشون داده .با خودم فکر کردم:میتونیم نشونه هارو دنبال کنیم و پیداش کنیم😮😮فکرمو بلند بلند گفته بودم و همه فهمیدن میبل گفت من هستم ..................البته بعد از امشب فردا صبح امروز کریسمسه ........یه فکری بریم تو هال براتون هاتچاکلت بیارم❤❤پسیفیکا گفت من دستتو میگیرم دیپر میوفتی زمین و به من کمک کرد تا پایین برم🙄
رفتیم پاایین به میبل گفتم میشه ترو خدا اون شیرینی زنجبیلی رو بیاری دلم لک زدم یکم بخورم😁😁 میبل گفت دیپر تو نمیتونی شیرینی و هات چاکلت بخوری🙄 باید سوپ بخوری🙄🙄برای سرگیجت خوب نیست میخواستم غر بزنم که گفت: شوخی کردم تکه بزرگه شیرینی مال تو🤣 استن که ماشالله سفررو پاک کرد😲😁😳 میبل گفت شام سوپ داریم😶 میخواستم غر بزنم که گفتم ولش بابا...............................
صحیح
چشام باز شد بالاسرم میبل و پسیفیکا بودن😮جیغ کشیدم😂 عمو استن داد زد:میبل موش دیدی جیغ کشیدی؟ یعنی صد آفرین به عمو خودم که فکر کرد صدای جیغ میبله🙄 دخترا خندیدن🤣 گفتم چی شد؟؟؟؟؟؟؟ میبل گفت به لطف ضربه فوق خفن من 😁افتادی زمین سرت خون اومد پسیفیکا هم سرتو بانداژ کرد بازم سرخ شدم .اومدم بلند شم که با مخ خوردم زمین میبل گفت سرت گیج میره؟ سرمو تکون دادم استن اومد بالا دوباره دیوونه شدم: جواب منو بدههههههههههههههههههههههههه گفت باشه بابا دیو بازی در نیار😂 گفتم من دیو بازی در نیاوردمممممممممممممممم😡😡 گفت باشه بابا تو خوب قضیه از این قرارهههه.......
استن سفره دلشو باز کرد:من وفورد به یه جزیره ناشناس رفتیم طبق معمول داشت چرت و پرت مینوشت(بزنم لهش کنم)متوجه یه چیز مشکوک شدیم یکی دنبالمون میکرد. همون لحظه یکی از پشت به ما حمله کرد. فورد گفت:بیل سایفر نزدیک نشوووو موجود عجیب غریب گفت:من کیل سایفرم اومدم انتقام برادرمو بگیرممممم که نابودش کردین وو استنلی من برادرتو از میگیرم که ببینی چه حسی داره😏😏 یه مثلث دیوونه بود یاد موقع هایی افتادم که بیل سایفر عصبانی میشد قرمز شده بود🥶دست و پای اضافه داشت باهاش میجنگیدیم
محکم فوردو کوبوند زمین خون دماغ شده هبود و عینکش شکسته بود لباسش پاره شده بود مثل یه دیوونه جنگلی🤣گفتم :بقیشو بگو ادامه داد:کیل سایفر یه ضربه دیگه بهش زد و نقش زمین شد بهم گفت استنلی من دیگه نمیتونم ادامه بدم یه کتاب از تو کتش در آورد و گفت:اینو بگیر و برو من دیگه نمیتونم من تا جای ممکن فرار کردم 🤕🤕 گفتم :استن دیوونه چه غلطی کردی ؟داداشتو ول کردی رفتبی؟ کیل سایفر بیشتر به داداشش اهمیت میده تا تو دیووونه چه غلطی میکردی پس اونجا؟؟/ اههههههههههههههههههههههههههههههههه
هیچی نگفت و یه کتاب داد دستم نگاهش کردم باورم نمیشد جورنال 4🥶🥶🥶🥶🥶🥶🥶🥶🥶 کتابو ورق زدمبازم با جوهر نامرعی نوشته بود گفتم:یه سریشون با رمز سزار نوشته شده و یه جاهایی رو نشون داده .با خودم فکر کردم:میتونیم نشونه هارو دنبال کنیم و پیداش کنیم😮😮فکرمو بلند بلند گفته بودم و همه فهمیدن میبل گفت من هستم ..................البته بعد از امشب فردا صبح امروز کریسمسه ........یه فکری بریم تو هال براتون هاتچاکلت بیارم❤❤پسیفیکا گفت من دستتو میگیرم دیپر میوفتی زمین و به من کمک کرد تا پایین برم🙄
رفتیم پاایین به میبل گفتم میشه ترو خدا اون شیرینی زنجبیلی رو بیاری دلم لک زدم یکم بخورم😁😁 میبل گفت دیپر تو نمیتونی شیرینی و هات چاکلت بخوری🙄 باید سوپ بخوری🙄🙄برای سرگیجت خوب نیست میخواستم غر بزنم که گفت: شوخی کردم تکه بزرگه شیرینی مال تو🤣 استن که ماشالله سفررو پاک کرد😲😁😳 میبل گفت شام سوپ داریم😶 میخواستم غر بزنم که گفتم ولش بابا...............................
صحیح
۵.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.