آلفاواومگا
#آلفاواومگا
#part40
هردو از اسب پیاده شدن و کوک اسب رو یه جا بست
کوک:بیا
رز دست کوک رو گرفت و باهم پیاده راه افتادن سمت شهر تو راه چشمشون به یه غذا خوری خورد بویه خیلی خوبی ازش میومد
رز:چه بو خوبی میاد
کوک:گرسنته؟
رز:یکم
کوک:پس بریم یه چیزی بخوریم
رز:بریم
رز و کوک وارد غذا خوری شدن که یه خانوم نسبتن میان سال نزدیکشون شد
....به غذا خوری این چئون خوش اومدید بفرمایید اون طرف بشینید
هردو همزمان از اون خانوم تشکر کردن و رو یه میز روبه رو هم نشستن
کوک:خب چی میخوای بخوری عزیزم
رز:من نودل سرد با سوپه گوشت خوک میخوام
کوک:منم همینو میخورم
رز:حله
یه خانوم جوون نزدیکشون شد
....چی میل دارید؟
کوک:آم دوتا نودل سرد با سوپ گوشت خوک و یه بطری مشروب
....همین؟
کوک:آره
اون خانوم تعظیم کرد و رفت کوک دسته رز رو گرفت و روش و بوسید رز لبخندی زد
کوک:دستاد خیلی یخن باید گرمشن
کوک دستایع سفید و خوش فرم رز تو دستایع گرمش گرفت و نوازش میکرد
رز:چطوری دستات انقدر گرمن سردت نیست؟
کوک:نه تو سردته؟
رز:حالا که دستام تو دستاته نه
کوک نزدیک رز شد خواست لباشو ببوسه که رز انگوشتشو رو لب کوک گذاشت که کوک یه ابروشو بالا داد
رز:این جا نه آقایه محترم تو مکان عمومی هستیم
کوک:منظورت چیه من میخوام بوست کنم
رز:بین این همه آدم؟
کوک:به مردم.....
رز دستشو رو صورت کوک گذاشت و نزدیکش شد و بوسیدش
رز:خیلی غر غرویی
کوک لبخندی زد
کوک:میدونم عشقم
رز خنده ای کرد که بلاخره غذاشونو و آوردن و مشغول خوردن شدن کوک یکی از پاهاش و برا راحتی بالا آورد و یه دستشو روش گذاشت وقتی چاپستیک سوم رو بالا آورد چشمش به پشت سر رز خورد که سه تا مرد چشمشون رو رز بود خیلی شجاعت میخواد که در مقابله کوک به فرشتش نگاه کنن رز که با خوشحالی غذاشو میخورد چشمش به کوک خورد
رز:کوکی چیزی شده؟
کوک:نه عزیزم چیزی نیست غذاتو بخور(لبخند)
رز دوباره ادامه داد کوک با اخم به اون سه تا مرد نگاه میکرد که هرچند دقیقه یکبار چشمشون رو رز بود که یه دفع چشمشون به کوک خورد که با نگاهی وحشی نگاشون میکرد اون دوتا سرشون پایین انداختن و دیگه نگاه نکردن کوک بعدش به زور غذاش پایین میرفت ولی همه رو خوردن
کوک:تموم شد عزیزم؟
رز:آره وایی خیلی خوشمزه بود
کوک حرکت کرد و کنار رز نشست تا خیالش راحت باشه
#part40
هردو از اسب پیاده شدن و کوک اسب رو یه جا بست
کوک:بیا
رز دست کوک رو گرفت و باهم پیاده راه افتادن سمت شهر تو راه چشمشون به یه غذا خوری خورد بویه خیلی خوبی ازش میومد
رز:چه بو خوبی میاد
کوک:گرسنته؟
رز:یکم
کوک:پس بریم یه چیزی بخوریم
رز:بریم
رز و کوک وارد غذا خوری شدن که یه خانوم نسبتن میان سال نزدیکشون شد
....به غذا خوری این چئون خوش اومدید بفرمایید اون طرف بشینید
هردو همزمان از اون خانوم تشکر کردن و رو یه میز روبه رو هم نشستن
کوک:خب چی میخوای بخوری عزیزم
رز:من نودل سرد با سوپه گوشت خوک میخوام
کوک:منم همینو میخورم
رز:حله
یه خانوم جوون نزدیکشون شد
....چی میل دارید؟
کوک:آم دوتا نودل سرد با سوپ گوشت خوک و یه بطری مشروب
....همین؟
کوک:آره
اون خانوم تعظیم کرد و رفت کوک دسته رز رو گرفت و روش و بوسید رز لبخندی زد
کوک:دستاد خیلی یخن باید گرمشن
کوک دستایع سفید و خوش فرم رز تو دستایع گرمش گرفت و نوازش میکرد
رز:چطوری دستات انقدر گرمن سردت نیست؟
کوک:نه تو سردته؟
رز:حالا که دستام تو دستاته نه
کوک نزدیک رز شد خواست لباشو ببوسه که رز انگوشتشو رو لب کوک گذاشت که کوک یه ابروشو بالا داد
رز:این جا نه آقایه محترم تو مکان عمومی هستیم
کوک:منظورت چیه من میخوام بوست کنم
رز:بین این همه آدم؟
کوک:به مردم.....
رز دستشو رو صورت کوک گذاشت و نزدیکش شد و بوسیدش
رز:خیلی غر غرویی
کوک لبخندی زد
کوک:میدونم عشقم
رز خنده ای کرد که بلاخره غذاشونو و آوردن و مشغول خوردن شدن کوک یکی از پاهاش و برا راحتی بالا آورد و یه دستشو روش گذاشت وقتی چاپستیک سوم رو بالا آورد چشمش به پشت سر رز خورد که سه تا مرد چشمشون رو رز بود خیلی شجاعت میخواد که در مقابله کوک به فرشتش نگاه کنن رز که با خوشحالی غذاشو میخورد چشمش به کوک خورد
رز:کوکی چیزی شده؟
کوک:نه عزیزم چیزی نیست غذاتو بخور(لبخند)
رز دوباره ادامه داد کوک با اخم به اون سه تا مرد نگاه میکرد که هرچند دقیقه یکبار چشمشون رو رز بود که یه دفع چشمشون به کوک خورد که با نگاهی وحشی نگاشون میکرد اون دوتا سرشون پایین انداختن و دیگه نگاه نکردن کوک بعدش به زور غذاش پایین میرفت ولی همه رو خوردن
کوک:تموم شد عزیزم؟
رز:آره وایی خیلی خوشمزه بود
کوک حرکت کرد و کنار رز نشست تا خیالش راحت باشه
۷.۵k
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.