*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*

*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:³²
کوک: الان به نامجون هیونگ میگم همه چیز رو اماده کنه یه جسد فیک هم برات بسازه برات بلیط هواپیما برای فرانسه میگیرم همین امشب برو!
میا: ممنونم داداش جبران میکنم برات تو خیلی بهم کمک کردی
(پایان فلش بک)
کوک: بعد از اون کی نام فکر کرد کار منه اومد که بکشم اما پلیسا رسیدن و اون فرار کرد منم گفتم یه ساسنگ فن ساده بود شکایتی ندارم دیگه از اون روز ندیدمش تا اون موقع
ا.ت: الان میا فرانسه اس؟
کوک: نه!
ا.ت: چی؟
کوک: یک ماه پیش وقتی شنید گی نام این کارو کرده اومد سئول
ا.ت: دوست دارم ببینمش
کوک: اتفاقا میخواست ببینتت و حالتو بپرسه.
ا.ت: بگو همین الان بیاد، عزیزمممم ذختره بیچارهه هوففف دلم کباب شد
(عصر)
(در زدن)
... : میشه بیام تو؟
کوک: بیا
ا.ت: ..؟
... : جئون میبینم که سلیقه عالیی داری!(چشمک)
ا.ت: میا شمایی؟
میا: بله عزیزم شما هم ا.تی درسته ؟ کوک راجبت خیلی تعریف کرد(لبخند)
(ا.ت میپره بغل میا)(بسم‌الله الرحمن الرحیم یا خدا ا.ت جان به خودت مسلط باشششش)
میا: عزیزممم
ا.ت: واییییی چطور تونستی اون همه زجر رو تحمل کنییی
میا: کوک میبینم دوست دخترت هم دل خیلی خیلی مهربون هم روی بسیار زیبا رو هم زمان باهم داره(خنده)
ا.ت: بیا بشین
کوک: ا.ت مواظب زخمت باش عزیزم