پارت۱۸
پارت۱۸
کم کم داشت نزدیکش میرفت که ...
&کوککک داری چیکا رمیکنییی
—کاری که باید بکن.م
&کوکککک
—زهرمارررر.....هیییییی یه پارچه بیاررررر
+چشممم
—بدش
&دهنشو بسته : مممممم
—ببندددد
میزنتششش
&بیجون : م....(دهنش بسته س )...ترخدا بس کننننن
—بسههه دیگههههه چقد مم ممم میکنییییی ....اگه باز کنم باید بشماذی اگه نمیشماری تا اخرش نباید انقد مم ممم کنی وگرنه محکمتر میزنمممم
&اشک میریزهههههه
—احححح خسته شدممم
ویوا.ت
انقد زده بود منو جپنم داشت تیک تیکع میشد سوز میداددد بدجورررر انگار روزخمی که بازه نمک بریزیییی.....یدفه چشمم خورد به بدنش که پیرهن سفید دکمع ای که پوشیده دوتایه اولش باز بود ....لباسش به بد\\نش جذب شده بود سی\\ه و سیکس پکاش معلوم بوددد اصننن.....که کلی عر\\ق کرده بود که دیگه خاموشییییی
—ایشششش این هر\زه بیشعور تا وقتی که نگفتم کسی اینجا نمیادددد فهمیدینننننن؟
+*∆√π×بلع ارباب
—گمشین. (حالا بازم بودنا ولی دیگه نذاشتم)
√π....÷×...¶$...همه باهم درمورده کت\کی که براولین بار محکمترین رو به ا.ت زده میگن....
*هییی شماهاااادرمورده چی پچ پچ میکنین بریم به کاراتون برسین
√π..÷×..¶$.¢∆ بلع خانوم....بریم بریممم
*پیذتبژی اوسکولای بیشعوررر باید درس حسابی به اینا دادددد
—درحال مشرو\\ب خوردن : یکی دیگههههع
+بفرمایین
—اححححح....گرمههههههه
+پنجره رو باز میزارم
-گمشو بیرون
+ع..عاااا ب..بلعععع
—گمشووو سریععععع
+من رفتمممم...
—شی\\شه هایی که خورده رو میندازه میشکونه : شیباللللل...من انتقاممو میگیرم کثافتتتتتت.....(خب انتقامه هرکیه که نمیگم میخوای بگیری ولی چرا رو ا.ت بدبخت اخههههه بچه بدب.....هیچیییی ولششش حرصتو خالی میکنی (حقشه)....اهمممم هیچی)
مود کوک : خفه شوو برو ادامه رمان دیگه مزاحم اومده ور ور چی میگهههه اهاننن
ادمین : چشم چشمممم غلط کردم الا منو نزدی داوششش ما روفتیممممم
ادامه رمان
&ایییی دلمممم
وقتی کوک میاد بامس\\تی : هییی هر\\زههههه....باتوعممم
+ایییی....چتهههه
—ویریس (اهم )....بلندشوووو
+روانی درخده مرگ منو زدی دلم درد میکنه دارم میمیرم بازم بابیجونی بل..بلند شمممم
—باداد بلند : خفهش وووووو
ویوا.ت
وقتی داد زد اناگر کله عمارت به لرزه افتاد صددرصد همه خدمتاکارا تعجب کردن
*ارباب بود ؟؟؟وایییی بلایی سره ا.ت نیاره خدا به دادش برسه مس\\تم هستتتت وایییی (وویی حوسین کوشته شود)..
&بزور بلندمیشه : چی..چیشده؟
—موهاشو میگیره : بامن بیا
&عععععع ااا...موهام ....ولم کننننن (بدبخت دل درد.حالش بد.موهاشوگرفته.کت\\کش زده.بیجونه.داره میمیره.اخراشه .اوهههه مردددد....بازم همچنان بدترش میکنه)
—من او..اون دفعه کارمو انجام ندادم الان بهترین موقع هست ...هم تو حالت بده پری\\دی هم بیجونی
پایا۱۸
کم کم داشت نزدیکش میرفت که ...
&کوککک داری چیکا رمیکنییی
—کاری که باید بکن.م
&کوکککک
—زهرمارررر.....هیییییی یه پارچه بیاررررر
+چشممم
—بدش
&دهنشو بسته : مممممم
—ببندددد
میزنتششش
&بیجون : م....(دهنش بسته س )...ترخدا بس کننننن
—بسههه دیگههههه چقد مم ممم میکنییییی ....اگه باز کنم باید بشماذی اگه نمیشماری تا اخرش نباید انقد مم ممم کنی وگرنه محکمتر میزنمممم
&اشک میریزهههههه
—احححح خسته شدممم
ویوا.ت
انقد زده بود منو جپنم داشت تیک تیکع میشد سوز میداددد بدجورررر انگار روزخمی که بازه نمک بریزیییی.....یدفه چشمم خورد به بدنش که پیرهن سفید دکمع ای که پوشیده دوتایه اولش باز بود ....لباسش به بد\\نش جذب شده بود سی\\ه و سیکس پکاش معلوم بوددد اصننن.....که کلی عر\\ق کرده بود که دیگه خاموشییییی
—ایشششش این هر\زه بیشعور تا وقتی که نگفتم کسی اینجا نمیادددد فهمیدینننننن؟
+*∆√π×بلع ارباب
—گمشین. (حالا بازم بودنا ولی دیگه نذاشتم)
√π....÷×...¶$...همه باهم درمورده کت\کی که براولین بار محکمترین رو به ا.ت زده میگن....
*هییی شماهاااادرمورده چی پچ پچ میکنین بریم به کاراتون برسین
√π..÷×..¶$.¢∆ بلع خانوم....بریم بریممم
*پیذتبژی اوسکولای بیشعوررر باید درس حسابی به اینا دادددد
—درحال مشرو\\ب خوردن : یکی دیگههههع
+بفرمایین
—اححححح....گرمههههههه
+پنجره رو باز میزارم
-گمشو بیرون
+ع..عاااا ب..بلعععع
—گمشووو سریععععع
+من رفتمممم...
—شی\\شه هایی که خورده رو میندازه میشکونه : شیباللللل...من انتقاممو میگیرم کثافتتتتتت.....(خب انتقامه هرکیه که نمیگم میخوای بگیری ولی چرا رو ا.ت بدبخت اخههههه بچه بدب.....هیچیییی ولششش حرصتو خالی میکنی (حقشه)....اهمممم هیچی)
مود کوک : خفه شوو برو ادامه رمان دیگه مزاحم اومده ور ور چی میگهههه اهاننن
ادمین : چشم چشمممم غلط کردم الا منو نزدی داوششش ما روفتیممممم
ادامه رمان
&ایییی دلمممم
وقتی کوک میاد بامس\\تی : هییی هر\\زههههه....باتوعممم
+ایییی....چتهههه
—ویریس (اهم )....بلندشوووو
+روانی درخده مرگ منو زدی دلم درد میکنه دارم میمیرم بازم بابیجونی بل..بلند شمممم
—باداد بلند : خفهش وووووو
ویوا.ت
وقتی داد زد اناگر کله عمارت به لرزه افتاد صددرصد همه خدمتاکارا تعجب کردن
*ارباب بود ؟؟؟وایییی بلایی سره ا.ت نیاره خدا به دادش برسه مس\\تم هستتتت وایییی (وویی حوسین کوشته شود)..
&بزور بلندمیشه : چی..چیشده؟
—موهاشو میگیره : بامن بیا
&عععععع ااا...موهام ....ولم کننننن (بدبخت دل درد.حالش بد.موهاشوگرفته.کت\\کش زده.بیجونه.داره میمیره.اخراشه .اوهههه مردددد....بازم همچنان بدترش میکنه)
—من او..اون دفعه کارمو انجام ندادم الان بهترین موقع هست ...هم تو حالت بده پری\\دی هم بیجونی
پایا۱۸
۴۳۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.