Black Ghost.
Black Ghost.
Part 10
ویو آدرینا
صبح بلند شدم دیدم بغل جیمینم
با فکر اینکه فهمیدم داخل حموم چه اتفاقی افتاد گریم گرفت
+ یعنی دیگه من دختر نیستم ؟ ( گریه )
_ تو الان دختر منی ( لبخند)
جیمین اشکامو پاک کرد وگفت
_ گریه نکن بیبی تو دیگه الان مال منی
بیا بریم صبحونه بخوریم چون امروز کلی کار داریم
+ باش
بلند شدم هنوز دلم یکم درد میکرد چون خیلی وحشی بود
لباسم و با لباس راحتی عوض کردم
و با جیمین رفتم طبقه پایین
رفتم سر میز نشستم و شروع کردم به خوردن یه لقمه گرفتم که بخورم که جیمین سریع خوردش
+یا اون مال من بود ( اخم )
_ اخم نکن
_ راستی امشب قراره یه مهمونی بگیریم تو عمارت برای اینکه من تو رو به همه معرفی کنم
+ اوهوم
+ راستی جیمین میتونم برم دانشگاه
_ نه
+ چرا
+خواهش میکنم هرکاری بگی میکنم
_هرکاری
+ هرکاری
_ پس هر شب باید با هام سکس کنی
+ نه من قبول نمیکنم
_حتی اگه نخوای هم من این کارو میکنم
+باشه قبول میکنم یه درخواست دیگه دارم
_ باز چیه ؟
+ گوشیم و بهم بدی
_ شرط داره
+ چه شرطی؟
_ برام سا.ک بزنی
+ نه من این کارو نمی کنم
+ خیل خوب باش
_نیشخند
_ساعت ۸ آماده باش
خدمتکار برام گوشیم و آورد تا ساعت۶ سرم تو گوشی بود که خدمتکار گفت بیام غذا بخورم غذام و خوردم
رفتم تو اتاقم، خدمتکار اومدن آرایشم کردن و کمک م کردن لباسم و بپوشم کفش امم پوشیدم (همشون اسلاید بعد)
رفتم پایین دیدم همهی مهمون ها اومده بودن جیمین کنار پله ایستاده بو دستش و سمتم دراز کرد منم دستشو گرفتم رفتیم وسط سالن نور افتاد روی منو جیمین جیمین شروع کرد به حرف زدن
_ امروز اومدم تا همسر آیندم رو بهتون معرفی کنم آدرینا لیما
همه دست زدن که جیمین زانو زد و یه حلقه از تو جیبش در آورد
_ با من ازدواج میکنی
اون موقع آدرینا فهمید چیکار کرده با بزرگ ترین مافیا آسیا خوابیده بود الان ازش درخواست ازدواج میکنه تازه هر شب باید با هاش می خوابید
آدرینا مجبور بود بگه بله چون مجبور بود اگه نمی گفت .....
+ بله ( ذوق الکی
جیمین حلق رو انداخت تو دست آدرینا (اسلاید بعد)
اشک از چشم آدرینا در اومد که یکی از مهمون ها با صدای بلند گفت
اشک شوق
آدرینا یه خنده الکی کردو......
اینم از پارت ۱۰
دیگه از الان به بعد شرط داره
شرط
لایک: ۱۹
کامنت:۲۰
حمایت کنید بیشتر از شرط ها لایک و کامنت بذارید اسمات ها رو مینویسم
خمارییی......
Part 10
ویو آدرینا
صبح بلند شدم دیدم بغل جیمینم
با فکر اینکه فهمیدم داخل حموم چه اتفاقی افتاد گریم گرفت
+ یعنی دیگه من دختر نیستم ؟ ( گریه )
_ تو الان دختر منی ( لبخند)
جیمین اشکامو پاک کرد وگفت
_ گریه نکن بیبی تو دیگه الان مال منی
بیا بریم صبحونه بخوریم چون امروز کلی کار داریم
+ باش
بلند شدم هنوز دلم یکم درد میکرد چون خیلی وحشی بود
لباسم و با لباس راحتی عوض کردم
و با جیمین رفتم طبقه پایین
رفتم سر میز نشستم و شروع کردم به خوردن یه لقمه گرفتم که بخورم که جیمین سریع خوردش
+یا اون مال من بود ( اخم )
_ اخم نکن
_ راستی امشب قراره یه مهمونی بگیریم تو عمارت برای اینکه من تو رو به همه معرفی کنم
+ اوهوم
+ راستی جیمین میتونم برم دانشگاه
_ نه
+ چرا
+خواهش میکنم هرکاری بگی میکنم
_هرکاری
+ هرکاری
_ پس هر شب باید با هام سکس کنی
+ نه من قبول نمیکنم
_حتی اگه نخوای هم من این کارو میکنم
+باشه قبول میکنم یه درخواست دیگه دارم
_ باز چیه ؟
+ گوشیم و بهم بدی
_ شرط داره
+ چه شرطی؟
_ برام سا.ک بزنی
+ نه من این کارو نمی کنم
+ خیل خوب باش
_نیشخند
_ساعت ۸ آماده باش
خدمتکار برام گوشیم و آورد تا ساعت۶ سرم تو گوشی بود که خدمتکار گفت بیام غذا بخورم غذام و خوردم
رفتم تو اتاقم، خدمتکار اومدن آرایشم کردن و کمک م کردن لباسم و بپوشم کفش امم پوشیدم (همشون اسلاید بعد)
رفتم پایین دیدم همهی مهمون ها اومده بودن جیمین کنار پله ایستاده بو دستش و سمتم دراز کرد منم دستشو گرفتم رفتیم وسط سالن نور افتاد روی منو جیمین جیمین شروع کرد به حرف زدن
_ امروز اومدم تا همسر آیندم رو بهتون معرفی کنم آدرینا لیما
همه دست زدن که جیمین زانو زد و یه حلقه از تو جیبش در آورد
_ با من ازدواج میکنی
اون موقع آدرینا فهمید چیکار کرده با بزرگ ترین مافیا آسیا خوابیده بود الان ازش درخواست ازدواج میکنه تازه هر شب باید با هاش می خوابید
آدرینا مجبور بود بگه بله چون مجبور بود اگه نمی گفت .....
+ بله ( ذوق الکی
جیمین حلق رو انداخت تو دست آدرینا (اسلاید بعد)
اشک از چشم آدرینا در اومد که یکی از مهمون ها با صدای بلند گفت
اشک شوق
آدرینا یه خنده الکی کردو......
اینم از پارت ۱۰
دیگه از الان به بعد شرط داره
شرط
لایک: ۱۹
کامنت:۲۰
حمایت کنید بیشتر از شرط ها لایک و کامنت بذارید اسمات ها رو مینویسم
خمارییی......
۱۲.۹k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.