وقتی دخترتون میخواست خودکشی کنه p2
ویو ا.ت
برگه رو فشار دادم و یکم مچاله شد اه احمق خاک تو سرت که از ۲۰ نمره شدی ۵ واییی چه خاکی تو سرم کنم حالا انقدر درگیر اون بازی بودم که درس نمیخونم الان فارسی رو ۶ از ۱۵ شدم علوم رو ۱۰ از ۳۰ شدم هدیه رو ۳از۱۰ شدم و الانم مطالعات که ۵ از ۲۰ شدم اینبار بابا منو میکشه وایی نه دوباره تنبیهم میکنه؟ خدا چه گوهی خوردم فقط خدا کنه که مامان و بابا نپرسن چند شدم وگرنه بدجور تو دردسر میفتم
(آخی بدبخت بچه گناه داره )
شیمن: بورامممم
از پشت بغلش کرد
(توجه شیمن بیش از حد بورام رو دوست داره و همیشه هواشو داره روش کراش نیس داداش خوبیه خیلی خوب)
بورام:سلام
شیمن:ناراحتی ؟ نکنه اون معلمت چیزی گفته بذار برم فحشش بدم
بورام:اولن نه دومن اگه چیزی گفته بود هم تو چیزی تولید بگی تازه دیروز تنبیهت تموم شد تو که نمیخوای ۱ هفته دیگه تو خونه بمونی؟
شیمن:اگه به خاطر تو باشه من حاظرم ۱ ماه تو خونه باشم
بورام:از دست تو
شیمن:حالا چیشده؟
بورام:ببین چند شدم(بغض)
شیمن:اوه اوه بد شد میخوای برات رو با من عوض کنی؟
بورام:نه احمق رفته تو سیستم نمرم
شیمن:خب من چیز حالا چیکار میکنی؟
بورام:نمیدونم میدونم مامان و بابا عصبی میشن
شیمن:اوهوم من هواتو دارم اجی
رفتن خونه
ذهن بورام
تروخدا درباره امتحان نپرس تروخدا تروخدا
ا.ت:سلام
بورام:س..سلام
ا.ت:امتحان چطور بود؟
بورام:امم چیز بود چیز
شیمن: مامان بیخیال بریم ناهار که پسرت گشنشه
جیمین:اینبار نه آقای پارک شیمن
شیمن در حالی که دستش دور گردن ا.ت بود با صدای جیمین صاف وایساد
شیمن:سلام باباجون
جیمین:سلام شیمن چرا داری قضیه امتحان بورام رو میپیچونی؟
شیمن:ها کی مه من اصلا
جیمین:بعد حرف با بورام بیا تو اتاقم
بورام:آخه جرا بابا اون که کاری نکرده
جیمین:تو بگو ببینم امتحان چیشد ؟
بورام:ببخشید
جیمین:هوفففف بده ببینم چند شدی
شیمن:بابا جدی میگم بریم غذا بخوریم
(داره میپیچونه)
برگه رو فشار دادم و یکم مچاله شد اه احمق خاک تو سرت که از ۲۰ نمره شدی ۵ واییی چه خاکی تو سرم کنم حالا انقدر درگیر اون بازی بودم که درس نمیخونم الان فارسی رو ۶ از ۱۵ شدم علوم رو ۱۰ از ۳۰ شدم هدیه رو ۳از۱۰ شدم و الانم مطالعات که ۵ از ۲۰ شدم اینبار بابا منو میکشه وایی نه دوباره تنبیهم میکنه؟ خدا چه گوهی خوردم فقط خدا کنه که مامان و بابا نپرسن چند شدم وگرنه بدجور تو دردسر میفتم
(آخی بدبخت بچه گناه داره )
شیمن: بورامممم
از پشت بغلش کرد
(توجه شیمن بیش از حد بورام رو دوست داره و همیشه هواشو داره روش کراش نیس داداش خوبیه خیلی خوب)
بورام:سلام
شیمن:ناراحتی ؟ نکنه اون معلمت چیزی گفته بذار برم فحشش بدم
بورام:اولن نه دومن اگه چیزی گفته بود هم تو چیزی تولید بگی تازه دیروز تنبیهت تموم شد تو که نمیخوای ۱ هفته دیگه تو خونه بمونی؟
شیمن:اگه به خاطر تو باشه من حاظرم ۱ ماه تو خونه باشم
بورام:از دست تو
شیمن:حالا چیشده؟
بورام:ببین چند شدم(بغض)
شیمن:اوه اوه بد شد میخوای برات رو با من عوض کنی؟
بورام:نه احمق رفته تو سیستم نمرم
شیمن:خب من چیز حالا چیکار میکنی؟
بورام:نمیدونم میدونم مامان و بابا عصبی میشن
شیمن:اوهوم من هواتو دارم اجی
رفتن خونه
ذهن بورام
تروخدا درباره امتحان نپرس تروخدا تروخدا
ا.ت:سلام
بورام:س..سلام
ا.ت:امتحان چطور بود؟
بورام:امم چیز بود چیز
شیمن: مامان بیخیال بریم ناهار که پسرت گشنشه
جیمین:اینبار نه آقای پارک شیمن
شیمن در حالی که دستش دور گردن ا.ت بود با صدای جیمین صاف وایساد
شیمن:سلام باباجون
جیمین:سلام شیمن چرا داری قضیه امتحان بورام رو میپیچونی؟
شیمن:ها کی مه من اصلا
جیمین:بعد حرف با بورام بیا تو اتاقم
بورام:آخه جرا بابا اون که کاری نکرده
جیمین:تو بگو ببینم امتحان چیشد ؟
بورام:ببخشید
جیمین:هوفففف بده ببینم چند شدی
شیمن:بابا جدی میگم بریم غذا بخوریم
(داره میپیچونه)
۹.۴k
۱۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.