وانشات تهیونگ🙂.
ادامه پارت:۴
فلش بک ب سال قبل
منو هارا با هم صمیمی بودیم
ی روز ی پسر ب مدرسمون اومد و گفت امروز ک ورزش دارید هرکس بتونه بیشتر روی میله بارفیکس خودشو نگه داره بهش پول میدم.یک دقیقه:۲ میلیون وون دو دقیقه:۴میلیون وون
ولی ب شرطی ک هرکس میخاد دو دقیقه خودشو نگه داره اول باید سه وون بهم بده اگر برنده شد باید ۴ میلیون وون بهش بدم و سه وون روهم بهش برمیگردونم اما اگر باخت ۱ میلیون وون همراه با سه وون میگیرم(اگر منظور از کلمه وون رو نفهمیدید وون یک واحد قیمت هست.مثل دلار و....)
منم این ریسکو قبول کردم اومدن دم در بارفیکس رو وصل کردن اما قبل من باید هارا میرفت هارا تونست ۱ دقیقه و ۵۸ ثانیه خودشو نگه داره ک دیگه دووم نیاورد و باخت.داشت از ناراحتی سکته میکرد.یک میلیون وون همراه با سه وون ب پسره داد اما چون مجبور بود بده بهش داد.هارا خیلی پولدار بود ولی از اولش خیلی بی چشم و رو و حسود و خسیس بود.
نوبت من شد من رفتم ۱ دقیقه و ۵۹ ثانیه خودمونگه داشتم ک یهو هارا گفت:عع عع ریسا بیا پایین خانم اومد.خانم ما پارسال خیلی بد اخلاق بود برای همین ب سرعت اومدم پایین دیدم معلم نیومده.هارا:(خنده با صدای بلند)واااای توچقدر ساده ای گولت زدم وقتی من ببازم تو هم باید ببازی.ریسا:واقعا برات متاسفم. تو مثلا رفیقم بودی(با اعصبانیت و همراه با داد)هارا:خب حالا مگه یک میلیون وون و سه وون چقدر پوله ک انقدر ناراحتی؟ریسا:بحث پولش بحث اینه ک من چقدر دیوونم ک ب ادم دورویی مثل تو اعتماد کردم.هارا:میخواستی اعتماد نکنی😌ریسا:تو.....خیلی......دورویییییییی.پول رو ب پسره دادم و دنبال هارا کردم بلاخره توی حیاط گیرش اوردم و از اول هم اعصابم خورد بود و انداختمش رو زمین رفتم روش و تا میتونستم زدمش اون منو میزد و من اونو میزدم اما دستاش خیلی بی زور بودن و هیچخونی از من نیومد اما اون تمام لب و دهنش خونی شده بود.
پایان فلش بک
تهیونگ:وای چقدر دورو و حسود. همیشه حواست باشه ب چ کسایی اعتماد میکنی
تهیونگ:بعدشم حق داری ازش متنفر باشی خیلی دختر دو رو و حسودی هست نباید تورو ب پول میفروخت.
ریسا:اشکال ندارع این باعث شد مردمو بشناسم.
تهیونگ:باید حواسمون باشه چ کسایی رو تو زندگیمون انتخاب میکنیم.انتخاب ی ادم چ ب عنوان رفیق چ ب عنوان عشق روی زندگی ما خیلی تاثیر میذاره
ریسا:حرفت کاملا درسته
مشغول صحبت کردن بودیم ک دیدیم معلم از تمام بچه های کلاس اسماشونو پرسیده
معلم:خب بچه ها حالا من میخوام خودمو بهتون معرفی کنم.
من مین سایی معلم شما هستم:۲۸ سالم هست و حدودا سه ساله ازدواج کردم و دوساله ک معلمم.من در اصل قرار بود فقط معلم ریاضی شما باشم اما برای اینکه امسال ب شما فشار نیاد گفتیم ک یک دونه معلم بیشتر نداشته باشین.
بچه ها یکم خوشحالی کردند و دست زدند.
زنگ خورد.
جیمین:پسرا نظرتون چیه ک با هم ی زنگ تفریح بریم حیاط؟
دویلی:پرروها ما چی پس؟
راینا:مارو یادت رفت؟
آسلی:واقعا که
جیمین:فقط ی زنگ خواستیم پسرونه بریم صحبت کنیم
ریسا:باشه پس ماهم دخترونه میریم حال میکنیم😌😃
مورینی:موافقم👐
جیمین:خب پس بریم
دخترا:رفتیم پیش مدیر برای زنگ ورزش اما احازه نداد گفت سرما میخوریم پس تصمیم گرفتیم اصرار نکنیم و باشه برای ی روز دیگه
توی حیاط بودیم ک مدیر گفت:بچه ها! ب دلیل اینکه معلما یکم استراحت کنن شما بجای ۱۰ دقیقه ۳۵ دقیقه زنگ تفریح دارین و باید فقط توی حیاط باشین و اگر توی کلاسا هستین سریع ب حیاط بیاین
جیمین:به به داداشا بریم ک کار دارمتون
لِرا:بچه ها بریم منم کارِتون دارم😌😂
ویو تهیونگ:با بچه ها رفتیم توی حیاط ی گوشه نشستیم ک نامجون گفت:تهیونگ!:)دقت کردی همه ما رل داریم و فقط تو و ریسا سینگل ب گورین؟
جونگکوک:باید شمارو بهم برسونین
تهیونگ:چ....چی ن منو ریسا فق....فقط دوستیم همین
شوگا:ما ک میدونیم روش کراشی
جیهوپ:ماهم با دوست دخترامون فقط دوست بودیم ک کم کم داریم شوهراشون میشیم😂😂
کل اعضا:😂😂😂😂😂
جین:این بهترین موقعیته ک بری بهش اعتراف کنی
این بهترین موقعیته...از دستش نده....اشتباه شوگا رونکن
شوگا هم زمان رو دست کم گرفت ک نزدیک بود خدایی نکرده مورینی رو از دست بده
تهیونگ:ای وای برا چی؟؟؟
شوگا:برای اینکه......💚
فلش بک ب سال قبل
منو هارا با هم صمیمی بودیم
ی روز ی پسر ب مدرسمون اومد و گفت امروز ک ورزش دارید هرکس بتونه بیشتر روی میله بارفیکس خودشو نگه داره بهش پول میدم.یک دقیقه:۲ میلیون وون دو دقیقه:۴میلیون وون
ولی ب شرطی ک هرکس میخاد دو دقیقه خودشو نگه داره اول باید سه وون بهم بده اگر برنده شد باید ۴ میلیون وون بهش بدم و سه وون روهم بهش برمیگردونم اما اگر باخت ۱ میلیون وون همراه با سه وون میگیرم(اگر منظور از کلمه وون رو نفهمیدید وون یک واحد قیمت هست.مثل دلار و....)
منم این ریسکو قبول کردم اومدن دم در بارفیکس رو وصل کردن اما قبل من باید هارا میرفت هارا تونست ۱ دقیقه و ۵۸ ثانیه خودشو نگه داره ک دیگه دووم نیاورد و باخت.داشت از ناراحتی سکته میکرد.یک میلیون وون همراه با سه وون ب پسره داد اما چون مجبور بود بده بهش داد.هارا خیلی پولدار بود ولی از اولش خیلی بی چشم و رو و حسود و خسیس بود.
نوبت من شد من رفتم ۱ دقیقه و ۵۹ ثانیه خودمونگه داشتم ک یهو هارا گفت:عع عع ریسا بیا پایین خانم اومد.خانم ما پارسال خیلی بد اخلاق بود برای همین ب سرعت اومدم پایین دیدم معلم نیومده.هارا:(خنده با صدای بلند)واااای توچقدر ساده ای گولت زدم وقتی من ببازم تو هم باید ببازی.ریسا:واقعا برات متاسفم. تو مثلا رفیقم بودی(با اعصبانیت و همراه با داد)هارا:خب حالا مگه یک میلیون وون و سه وون چقدر پوله ک انقدر ناراحتی؟ریسا:بحث پولش بحث اینه ک من چقدر دیوونم ک ب ادم دورویی مثل تو اعتماد کردم.هارا:میخواستی اعتماد نکنی😌ریسا:تو.....خیلی......دورویییییییی.پول رو ب پسره دادم و دنبال هارا کردم بلاخره توی حیاط گیرش اوردم و از اول هم اعصابم خورد بود و انداختمش رو زمین رفتم روش و تا میتونستم زدمش اون منو میزد و من اونو میزدم اما دستاش خیلی بی زور بودن و هیچخونی از من نیومد اما اون تمام لب و دهنش خونی شده بود.
پایان فلش بک
تهیونگ:وای چقدر دورو و حسود. همیشه حواست باشه ب چ کسایی اعتماد میکنی
تهیونگ:بعدشم حق داری ازش متنفر باشی خیلی دختر دو رو و حسودی هست نباید تورو ب پول میفروخت.
ریسا:اشکال ندارع این باعث شد مردمو بشناسم.
تهیونگ:باید حواسمون باشه چ کسایی رو تو زندگیمون انتخاب میکنیم.انتخاب ی ادم چ ب عنوان رفیق چ ب عنوان عشق روی زندگی ما خیلی تاثیر میذاره
ریسا:حرفت کاملا درسته
مشغول صحبت کردن بودیم ک دیدیم معلم از تمام بچه های کلاس اسماشونو پرسیده
معلم:خب بچه ها حالا من میخوام خودمو بهتون معرفی کنم.
من مین سایی معلم شما هستم:۲۸ سالم هست و حدودا سه ساله ازدواج کردم و دوساله ک معلمم.من در اصل قرار بود فقط معلم ریاضی شما باشم اما برای اینکه امسال ب شما فشار نیاد گفتیم ک یک دونه معلم بیشتر نداشته باشین.
بچه ها یکم خوشحالی کردند و دست زدند.
زنگ خورد.
جیمین:پسرا نظرتون چیه ک با هم ی زنگ تفریح بریم حیاط؟
دویلی:پرروها ما چی پس؟
راینا:مارو یادت رفت؟
آسلی:واقعا که
جیمین:فقط ی زنگ خواستیم پسرونه بریم صحبت کنیم
ریسا:باشه پس ماهم دخترونه میریم حال میکنیم😌😃
مورینی:موافقم👐
جیمین:خب پس بریم
دخترا:رفتیم پیش مدیر برای زنگ ورزش اما احازه نداد گفت سرما میخوریم پس تصمیم گرفتیم اصرار نکنیم و باشه برای ی روز دیگه
توی حیاط بودیم ک مدیر گفت:بچه ها! ب دلیل اینکه معلما یکم استراحت کنن شما بجای ۱۰ دقیقه ۳۵ دقیقه زنگ تفریح دارین و باید فقط توی حیاط باشین و اگر توی کلاسا هستین سریع ب حیاط بیاین
جیمین:به به داداشا بریم ک کار دارمتون
لِرا:بچه ها بریم منم کارِتون دارم😌😂
ویو تهیونگ:با بچه ها رفتیم توی حیاط ی گوشه نشستیم ک نامجون گفت:تهیونگ!:)دقت کردی همه ما رل داریم و فقط تو و ریسا سینگل ب گورین؟
جونگکوک:باید شمارو بهم برسونین
تهیونگ:چ....چی ن منو ریسا فق....فقط دوستیم همین
شوگا:ما ک میدونیم روش کراشی
جیهوپ:ماهم با دوست دخترامون فقط دوست بودیم ک کم کم داریم شوهراشون میشیم😂😂
کل اعضا:😂😂😂😂😂
جین:این بهترین موقعیته ک بری بهش اعتراف کنی
این بهترین موقعیته...از دستش نده....اشتباه شوگا رونکن
شوگا هم زمان رو دست کم گرفت ک نزدیک بود خدایی نکرده مورینی رو از دست بده
تهیونگ:ای وای برا چی؟؟؟
شوگا:برای اینکه......💚
۱۵.۷k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.