(تکپارتی کوکی)وقتی توی جنگل...
صدای سوختن چوب ها توی آتیش فضای دلگرم کننده ای به کلبه داده بود گرمایی حاصل از جلز و ولز کردن چوب های خشک و داشتن یه ماگ پر از شکلات داغ اونم تو اون موقع از سال خوشبختیه واقعی بود.....ولی زیبا تر از اون این بود که همراهه مردی که عاشقشه اومده توی کلبه ی زمستونیشون توی جنگل.....همه چیز بیش از حد عالی بود.
یه نگاه به اون مرد خرگوش نما انداخت.....داشت خواب هفت پادشاه رو میدید و صورتش کیوت تر از کلمه ی کیوت بود.....با دیدن صورتش لبخندی دندون نما زد و از سر جاش بلند شد و ماگ رو سر کشید و بعد آروم آروم به سمت اون خرگوشه انسان نما قدم برداشت.
ا.ت:کوکیا....نمیخوای بیدار شی؟
کوک:مامان یه پنج دقیقه دیگه مدرسه ام دیر نمیشه قول میدم.
ا.ت خنده ای ریز کرد و با صدایی که یکم ولومش بالاتر رفته بود لب زد:جنابه خرگوش اولا که من مادر جنابعالی نیستم همسرتونم دوما خرگوشا که مدرسه نمیرن سوما....
که حرف با دیدن صحنه ی رو به روش نیمه کارهه موند.
کوک:چیشد سوسک دیدی؟
ا.ت:کوک اون بیرون...
کوک:ا.ت ببین اول که اومدی ساعت(که نگاهش به ساعت میوفته و میبینه ساعت 10 و نیمه)10 و نیم که چه موقعه خوبی هم بوده آرامشه داخله خوابمو بهم زدی حالا هم که خشکت زده داری به پنجره نگاه میکنی چیشده مگه؟
ا.ت:کوک نگاه کن....اون خرگوشه رو میبینی روی برفا زخمیه.
کوک:کو کجا؟
ا.ت:میرم برش دارم.
کوک:کجا کجا؟شاید آسیب دیده باشه صبر کن باهم بریم.
ا.ت:باشه فقط زود بیا.
کوک:اومدم بریم برش داریم.
ا.ت:نگاش کن پاش زخمیه جای پنجه ی گرگ رو بدنشه(بغض)
(اگه نمیدونید من واسه ی گرگا کشته مرده میدم خیلی دوستشون دارم اینجا هم وقتی نوشتم گرگ یه ذوقه فجیحی کردم😂😂😂🤌🏻🤌🏻🤌🏻)
کوک:چقدر دل نازکی دختر قابله درمانه بیا ببریمش تو کلبه.
فلش بک به وقتی که کوک داره زخمه خرگوشه رو پانسمان میکنه...
ا.ت:تموم شد؟
کوک:نه.
ا.ت:تموم شد؟
کوک:نه.
ا.ت:تموم نشد؟
کوک:همین دو ثانیه ی پیش پرسیدی که گفتم نه.
ا.ت:خب دو ثانیه دو ثانیه ها خیلی با هم فرق دارن.
کوک:چه فرقی؟
ا.ت:توضیح بدم متوجه نمیشی😂😂😂
کوک:خب تموم شد.
ا.ت:میشه نگهش داریم؟
کوک:جانم؟
ا.ت:نگهش داریم توروخدا خودم ازش نگهداری میکنم لطفاااا.
کوک:ولی تو که الانشم یه خرگوش داری.
ا.ت:توروخدا کوکککککک لطفااااااا🥺🥺🥺
کوک:باشه باشه دیگه فیستو اینجوری نکن😂😂😂
ولی باید قول بدی منو بیشتر دوست داشته باشی.
ا.ت:چشم خرگوشه حسوده من.
یه نگاه به اون مرد خرگوش نما انداخت.....داشت خواب هفت پادشاه رو میدید و صورتش کیوت تر از کلمه ی کیوت بود.....با دیدن صورتش لبخندی دندون نما زد و از سر جاش بلند شد و ماگ رو سر کشید و بعد آروم آروم به سمت اون خرگوشه انسان نما قدم برداشت.
ا.ت:کوکیا....نمیخوای بیدار شی؟
کوک:مامان یه پنج دقیقه دیگه مدرسه ام دیر نمیشه قول میدم.
ا.ت خنده ای ریز کرد و با صدایی که یکم ولومش بالاتر رفته بود لب زد:جنابه خرگوش اولا که من مادر جنابعالی نیستم همسرتونم دوما خرگوشا که مدرسه نمیرن سوما....
که حرف با دیدن صحنه ی رو به روش نیمه کارهه موند.
کوک:چیشد سوسک دیدی؟
ا.ت:کوک اون بیرون...
کوک:ا.ت ببین اول که اومدی ساعت(که نگاهش به ساعت میوفته و میبینه ساعت 10 و نیمه)10 و نیم که چه موقعه خوبی هم بوده آرامشه داخله خوابمو بهم زدی حالا هم که خشکت زده داری به پنجره نگاه میکنی چیشده مگه؟
ا.ت:کوک نگاه کن....اون خرگوشه رو میبینی روی برفا زخمیه.
کوک:کو کجا؟
ا.ت:میرم برش دارم.
کوک:کجا کجا؟شاید آسیب دیده باشه صبر کن باهم بریم.
ا.ت:باشه فقط زود بیا.
کوک:اومدم بریم برش داریم.
ا.ت:نگاش کن پاش زخمیه جای پنجه ی گرگ رو بدنشه(بغض)
(اگه نمیدونید من واسه ی گرگا کشته مرده میدم خیلی دوستشون دارم اینجا هم وقتی نوشتم گرگ یه ذوقه فجیحی کردم😂😂😂🤌🏻🤌🏻🤌🏻)
کوک:چقدر دل نازکی دختر قابله درمانه بیا ببریمش تو کلبه.
فلش بک به وقتی که کوک داره زخمه خرگوشه رو پانسمان میکنه...
ا.ت:تموم شد؟
کوک:نه.
ا.ت:تموم شد؟
کوک:نه.
ا.ت:تموم نشد؟
کوک:همین دو ثانیه ی پیش پرسیدی که گفتم نه.
ا.ت:خب دو ثانیه دو ثانیه ها خیلی با هم فرق دارن.
کوک:چه فرقی؟
ا.ت:توضیح بدم متوجه نمیشی😂😂😂
کوک:خب تموم شد.
ا.ت:میشه نگهش داریم؟
کوک:جانم؟
ا.ت:نگهش داریم توروخدا خودم ازش نگهداری میکنم لطفاااا.
کوک:ولی تو که الانشم یه خرگوش داری.
ا.ت:توروخدا کوکککککک لطفااااااا🥺🥺🥺
کوک:باشه باشه دیگه فیستو اینجوری نکن😂😂😂
ولی باید قول بدی منو بیشتر دوست داشته باشی.
ا.ت:چشم خرگوشه حسوده من.
۳.۱k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.