جئون میتونین سهام بخرین اینجوری هم میتونین توی جلسات شر

جئون : میتونین سهام بخرین اینجوری هم میتونین توی جلسات شرکت کنین
یه نگاهی به اون پسره کرد و گفت
جئون : مگه نه جونگکوک!
که اونم با لبخند گفت
جونگکوک : آره.‌.. بنظرم ارزشش رو داره!
پس اسمش جونگکوکه ... الان چیگفت؟ ازم حمایت کرد؟... انتظار همچین حرفیو ازش نداشتم
لیا : خب توقع ندارین که همین الان جوابتونو بدم؟
جئون : نه نیازی به عجله نیست اما لطفا خوب بهش فکر کنین فرصت خوبیه
به معنای تایید سرم رو تکون دادم.
جئون : هروقت هم که به نتیجه رسیدین میتونین برای بستن قرار داد بیاین شرکت ما
خنده کردم و گفتم
لیا : حالا از کجا انقدر مطمئنین من جوابم مثبت باشه!
که اون پسره شروع به حرف زدن کرد
جونگکوک : این قرارداد علاوه بر اینکه برای ما سود داره برای شما هم سود داره آینده ما برای شما مهم نیست که جای تعجبم نیست اما حتما آینده خودتون براتون مهمه و بهش فکر میکنین این قرارداد برای آینده شما خوبه و سود میکنین!
حرفاش کاملا منطقی میومد
جئون : خب مزاحمتون نمیشم
از جاش بلند شد و به طرف در رفت برای همراهیش از جام بلند شدم و رفتم جلو...

ادامه پارت 6
دیدگاه ها (۰)

#ازدواج_قرار_دادی پارت : 7 قای جئون درو باز کرد همون موقع پد...

#ازدواج_قرار_دادی پارت : 8منتظر موندم تا زنگ بزنه و تاکسی بگ...

#ازدواج_قرار_دادی پارت : 6 سرمو آوردم بالا که ...بله...لیا خ...

_اذیتت نم یکنم ا/ت! ... دستش رو به سمت پایین تنه داغ کردش بر...

پارت هفتم رمان عشق اجباری

💴 part 7فیک: عاشق بودن به اجبارصبح با نور ملایم خورشید از بی...

قلب سیاه نشان سرخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط