«عشق پولی پارت ۵۹»
«عشق پولی پارت ۵۹»
=باشه پس بیا قرار بزاریم
هوانگ سو.اممم باشه
ویو هیون
اصلاا فکرشم نمیکردم دوستم داشته باشه ینی اشتباه کردم و الا باید دوستش داشته باشم؟
(اتاق جیمینو ا.ت)
ازون کارا کرده بودین...
+اممم میگم من چی صدات کنم؟
_اومممم کلی اسم هست عشقم نفسم عزیزم عسلم یااا از همه بهتر میتونی بم بگی ددی(ناگاه خطرناک با صدای بم و اروم)
+باشه ددی جون ولی بیشتر میخوام موچی صدات کنم
_موچی؟ددی؟کجاشون شبی همه؟نخیرررر من میخواممم ددی صدام کنییی(عشوه های خطرناک)
بعد یهو شرو کرد به قلقلک دادنت
=فکر کنم جیمین کنترلشو از دست داده...
هوانگ سو. الا ما باهمیم؟ی ینیییی دوست پسر دوست دختریم؟؟؟؟
=ارع فک کنم(خجالت)
هوانگ سو. میگم هیون تو چیزی از گذشته یادت نمیاد؟؟
=مثلا چی؟
هوانگ سو. مثلااا زمانی ک تو پرورش....چیز ژمانی ک تو مهد کودک بودیممم؟
=اممم راستش یکم یادمه تو منو میزدی و من از یکی خوشم میومد هی براش گلدمیچیدم ک بش ابراز کنم ولی ت حسودیت میشدو منو میزنی اخرشم نتونستم بهش ابراز کنم...
هوانگ سو. چرا؟
=نمیدونم ولی ایییی اییی(بی هوش شد)
هوانگ سو. هیونننن هیوننننن ببخشیدددد تقصیرررمن بود تقصیررر من بودنبایدددد اینکارو میکردمممم ببخشیددد بهت فشارر اوردممم هیوننن(گریه)
هوانگ سو ویو.
سری رفتم تو اتاق جیمین بهشون پشت در توضبح دادم لباساشونو پوشیدن(گفتم ک اسمات نمینویسم)بعدش سری اومدیم سوهی رو سپردیم ب خدمتکار و سری رفتیم بیمارستان و دکتر گفت....
=باشه پس بیا قرار بزاریم
هوانگ سو.اممم باشه
ویو هیون
اصلاا فکرشم نمیکردم دوستم داشته باشه ینی اشتباه کردم و الا باید دوستش داشته باشم؟
(اتاق جیمینو ا.ت)
ازون کارا کرده بودین...
+اممم میگم من چی صدات کنم؟
_اومممم کلی اسم هست عشقم نفسم عزیزم عسلم یااا از همه بهتر میتونی بم بگی ددی(ناگاه خطرناک با صدای بم و اروم)
+باشه ددی جون ولی بیشتر میخوام موچی صدات کنم
_موچی؟ددی؟کجاشون شبی همه؟نخیرررر من میخواممم ددی صدام کنییی(عشوه های خطرناک)
بعد یهو شرو کرد به قلقلک دادنت
=فکر کنم جیمین کنترلشو از دست داده...
هوانگ سو. الا ما باهمیم؟ی ینیییی دوست پسر دوست دختریم؟؟؟؟
=ارع فک کنم(خجالت)
هوانگ سو. میگم هیون تو چیزی از گذشته یادت نمیاد؟؟
=مثلا چی؟
هوانگ سو. مثلااا زمانی ک تو پرورش....چیز ژمانی ک تو مهد کودک بودیممم؟
=اممم راستش یکم یادمه تو منو میزدی و من از یکی خوشم میومد هی براش گلدمیچیدم ک بش ابراز کنم ولی ت حسودیت میشدو منو میزنی اخرشم نتونستم بهش ابراز کنم...
هوانگ سو. چرا؟
=نمیدونم ولی ایییی اییی(بی هوش شد)
هوانگ سو. هیونننن هیوننننن ببخشیدددد تقصیرررمن بود تقصیررر من بودنبایدددد اینکارو میکردمممم ببخشیددد بهت فشارر اوردممم هیوننن(گریه)
هوانگ سو ویو.
سری رفتم تو اتاق جیمین بهشون پشت در توضبح دادم لباساشونو پوشیدن(گفتم ک اسمات نمینویسم)بعدش سری اومدیم سوهی رو سپردیم ب خدمتکار و سری رفتیم بیمارستان و دکتر گفت....
۳.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.