رویای حقیقی۲۱💕
بعد از رفتن تهیونگ
منم وسایلمو جمع کردمو از بیمارستان رفتم بیرون انگار واقعا احتیاج داشتم یکی آرومم کنه
انگار واقعا لازم بود مورد توجه یکی قرار بگیرم تو حیاط بیمارستان بودم که یکی یهو بلند داد زد
٫ پارک هه جونگم سلااااام
وقتی برگشتم دیدم یوگیوم داره میخنده
+سلام دیوونه ترسوندیم
٫ ببخشید
+اشکال نداره خب از این ورا مگه امروز شیفت توعه
٫ اره تو کجا داری میری
+دارم جیم میشم
٫ ینی من به رئیس کیم هیچی نگم
+نخیر ایکیو
٫ اوک بای
این یوگیوم کلا تو عمرش جز درس خواندن هیچ کاری بلد نیس
هه بیچاره بیشتر تحقیق هاو کارای درسی منو اون انجام میده
خب بالاخره از بیمارستان فرار کردم داشتم این ور اونور نگا میکردم که دیدم یه ماشین خوشگل و گرون جلوم ایستاد
شیشش اومد پایین
-نمیخواید سوار شید ملکه من
با یه لبخند نمایشی سوار ماشین شدم خیلی دلم پر بود چون میترسیدم از اینکه اخراج بشم
راستش من اصلا نیازی به پول کمپانی نداشتم اولش چرا ولی الان نیازی به پولش نداشتم فقط از اینکه کنار ایدولا کار کنم لذت میبردم تو فکر خودم بودم که دیدم دستم کشیده شد وقتی سرمو چرخوندم دیدم ته دستمو گذاشته رو دنده ماشین دست خودشم گذاشته روش
واسه اینکه حس بدی نداشته باشه و حس نکنه من حالم بده گفتم
+کجا داریم میریم ؟
- میخوام ببرمت شهربازی
+واقعاً؟
-اره ،دوس داری؟
+این چه سوالیه مسخره معلومه که شهربازی دوس دارم
- خیلی خب پس پیش به سوی بچگی کردن
بعدم رفتیم شهر بازی از اول ورودمون تهیونگ شروع کرد به خل و چل بازی و.......
خب تا پارت بعد بای
لایک و کامنت کنین تا ادامشو آپ کنم
پارت بعدی فیک پسر مغرور هم فردا بعد از امتحانم آپ میکنم 🙃
منم وسایلمو جمع کردمو از بیمارستان رفتم بیرون انگار واقعا احتیاج داشتم یکی آرومم کنه
انگار واقعا لازم بود مورد توجه یکی قرار بگیرم تو حیاط بیمارستان بودم که یکی یهو بلند داد زد
٫ پارک هه جونگم سلااااام
وقتی برگشتم دیدم یوگیوم داره میخنده
+سلام دیوونه ترسوندیم
٫ ببخشید
+اشکال نداره خب از این ورا مگه امروز شیفت توعه
٫ اره تو کجا داری میری
+دارم جیم میشم
٫ ینی من به رئیس کیم هیچی نگم
+نخیر ایکیو
٫ اوک بای
این یوگیوم کلا تو عمرش جز درس خواندن هیچ کاری بلد نیس
هه بیچاره بیشتر تحقیق هاو کارای درسی منو اون انجام میده
خب بالاخره از بیمارستان فرار کردم داشتم این ور اونور نگا میکردم که دیدم یه ماشین خوشگل و گرون جلوم ایستاد
شیشش اومد پایین
-نمیخواید سوار شید ملکه من
با یه لبخند نمایشی سوار ماشین شدم خیلی دلم پر بود چون میترسیدم از اینکه اخراج بشم
راستش من اصلا نیازی به پول کمپانی نداشتم اولش چرا ولی الان نیازی به پولش نداشتم فقط از اینکه کنار ایدولا کار کنم لذت میبردم تو فکر خودم بودم که دیدم دستم کشیده شد وقتی سرمو چرخوندم دیدم ته دستمو گذاشته رو دنده ماشین دست خودشم گذاشته روش
واسه اینکه حس بدی نداشته باشه و حس نکنه من حالم بده گفتم
+کجا داریم میریم ؟
- میخوام ببرمت شهربازی
+واقعاً؟
-اره ،دوس داری؟
+این چه سوالیه مسخره معلومه که شهربازی دوس دارم
- خیلی خب پس پیش به سوی بچگی کردن
بعدم رفتیم شهر بازی از اول ورودمون تهیونگ شروع کرد به خل و چل بازی و.......
خب تا پارت بعد بای
لایک و کامنت کنین تا ادامشو آپ کنم
پارت بعدی فیک پسر مغرور هم فردا بعد از امتحانم آپ میکنم 🙃
۲۷.۶k
۱۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.