Part5
سانا:از نزدکی جذاب تر از اونی هست که دیده میشه
زنش چطور تونسته که خیانت کنه
مدرک؟مدرک رو از کجا آورده؟
یعنی تمام مدت همسرش رو زیر نظر گذاشته بودتش تا مدرک جور کنه؟
از همه مهم تر اون از کجا میدونه من کیم؟
این یک تهدیده!
لحظه ای سرش روبلند کرد توی چشم های سیاهش غرق شدم آدمی بسیار مرموز و رمزی بود
خنده ای کوتاه کرد که چال گونه هاشو نتونستم هندل کنم سری از افکارم زدم بیرون و برگه رو از زیر دستش گرفتم
نامجون:تموم شد
سانا:درخواست طلاق و وقت طلاق رو با داد گاه هماهنگ میکنم برای صرفه جویی در وقت تمام مدارک رو برام بفرستید کارتون رو تموم شده بدونید
نامجون:به این شکی ندارم خانم جئون!(تعنه دار)
سانا:با غضب نگاه کردم
که بلند شد و به سمت در میرفت که گفتم
حالا که میدونی کیم بهتره مواظب کلت باشی کیم!
نامجون:نگران نباش جئون پدرت هیچ وقت منفعت هایی که بهش رسوندم رو از یاد نمیبره حالا که دست من رئیس جمهور شده(پوزخند)
دخترک با قیافه شوکه به پسرک نگاه کرد
اون بزرگ ترین شریک مخفی پدرشو پیدا کرده بود
مرد با پوزخند از دفتر خارج شد و دخترک رو با هزار شوک و سوال تنها گذاشت...
......................
سانا:به رئیس جمهور اومدنمو اطلاع بدید
منشی:ایشون در حال حاظر مسائد نیستن
سانا:دستمو کوبیدم روی میز که سر جاش پرید
برای دیدن پدرم باید از تو اجازه بگیرم؟
یا مسائد بودن یا نبودنشو از تو بپرسم؟
خانم مارلو؟
مارلو:با من درست حرف بزن کسی که جلوت..
سانا:اعصابم خورد تر از این نمیشد رو میز خم شد و با نگاه فوق خشمی گفتم
تو هیچ کسی جز رفع نیاز برای پدرم نیستی!
که اونم جز خوشگذرونیاشه
پس توهم موقتی هستی!
ولی من دخترشم!
پس اگه ی بار دیگه جرعت کنی و خودتو از خانواده یا همسر پدرم ببینی تظمین نمیکنم شب امشبت رو صبح کنی!
دخترک مات و مبهوت به دختر روبه روش نگاه میکرد
سانا کیفش رو برداشت و بدون در زدن وارد اتاق شد
ولی با شخصی که روبه روی پدرش دید رسما به چشماش اعتمادشو از دست داد
جئون بزرگ:خانم جئون به شما در زدن یاد ندادن!
سانا:خیره به مرد کنار پدر گفتم:فکر نمیکردم برای دیدن پدرم باید در بزنم یا از قبل وقت از پیش تعیین شده داشته باشم!(حرصی)
جئون بزرگ:ای دختره گستاخ(اخم)
جئون بزرگ بلند شد و رو به مرد گفت
زنش چطور تونسته که خیانت کنه
مدرک؟مدرک رو از کجا آورده؟
یعنی تمام مدت همسرش رو زیر نظر گذاشته بودتش تا مدرک جور کنه؟
از همه مهم تر اون از کجا میدونه من کیم؟
این یک تهدیده!
لحظه ای سرش روبلند کرد توی چشم های سیاهش غرق شدم آدمی بسیار مرموز و رمزی بود
خنده ای کوتاه کرد که چال گونه هاشو نتونستم هندل کنم سری از افکارم زدم بیرون و برگه رو از زیر دستش گرفتم
نامجون:تموم شد
سانا:درخواست طلاق و وقت طلاق رو با داد گاه هماهنگ میکنم برای صرفه جویی در وقت تمام مدارک رو برام بفرستید کارتون رو تموم شده بدونید
نامجون:به این شکی ندارم خانم جئون!(تعنه دار)
سانا:با غضب نگاه کردم
که بلند شد و به سمت در میرفت که گفتم
حالا که میدونی کیم بهتره مواظب کلت باشی کیم!
نامجون:نگران نباش جئون پدرت هیچ وقت منفعت هایی که بهش رسوندم رو از یاد نمیبره حالا که دست من رئیس جمهور شده(پوزخند)
دخترک با قیافه شوکه به پسرک نگاه کرد
اون بزرگ ترین شریک مخفی پدرشو پیدا کرده بود
مرد با پوزخند از دفتر خارج شد و دخترک رو با هزار شوک و سوال تنها گذاشت...
......................
سانا:به رئیس جمهور اومدنمو اطلاع بدید
منشی:ایشون در حال حاظر مسائد نیستن
سانا:دستمو کوبیدم روی میز که سر جاش پرید
برای دیدن پدرم باید از تو اجازه بگیرم؟
یا مسائد بودن یا نبودنشو از تو بپرسم؟
خانم مارلو؟
مارلو:با من درست حرف بزن کسی که جلوت..
سانا:اعصابم خورد تر از این نمیشد رو میز خم شد و با نگاه فوق خشمی گفتم
تو هیچ کسی جز رفع نیاز برای پدرم نیستی!
که اونم جز خوشگذرونیاشه
پس توهم موقتی هستی!
ولی من دخترشم!
پس اگه ی بار دیگه جرعت کنی و خودتو از خانواده یا همسر پدرم ببینی تظمین نمیکنم شب امشبت رو صبح کنی!
دخترک مات و مبهوت به دختر روبه روش نگاه میکرد
سانا کیفش رو برداشت و بدون در زدن وارد اتاق شد
ولی با شخصی که روبه روی پدرش دید رسما به چشماش اعتمادشو از دست داد
جئون بزرگ:خانم جئون به شما در زدن یاد ندادن!
سانا:خیره به مرد کنار پدر گفتم:فکر نمیکردم برای دیدن پدرم باید در بزنم یا از قبل وقت از پیش تعیین شده داشته باشم!(حرصی)
جئون بزرگ:ای دختره گستاخ(اخم)
جئون بزرگ بلند شد و رو به مرد گفت
۲.۷k
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.