پشیمانی (part 20)
و گوشیش شروع کرد به زنگ خوردن کوک بود جواب نااد و قطع کرد احتمال میداد که گوشیشو هک کنن بیام دنبالش پس گوشیشو شکوند و انداخت تو آشغالا و آره دیگه
ات خیلی خسته شده بود از کارایی که تهیونگ کرده بود و حرفاش و اذیت بقیه اعضا به خاطر همین تصمیم گرفت از گروه بیاد بیرون
فردا :
صبح بود ساعت ۹ بود ات از خواب بیدار شد دوش گرفت و لباس پوشید و رفت سمت شرکت برای استفا( درست نوشتم ؟؟)
با ماشینش زد از خانه بیرون و رفت سمت شرکت رفت دفتر پی دی نیم
و داشت با اون سر و کله میزد که اعضا وارد اتاق شدن
با دیدین ات شکه شدن
اعضا : اینجا چیکار میکنی
ات : به شما چه
کوک : چیکار داشتی اینجا و چرا گوشیتو جواب نمیدی
ات مجبور بود یه دروغ سر هم کنه ببخشید حالم خوب نبود رفتم خانه دوستم ماندنم
کوک: کدوم دوستت ؟؟
ات : چقدر سوال میپرسی پیس رز
کوک: آها
پی دی نیم : پسرا لطفا برید بیرون
ات نمیتوانم تو خیلی خواننده خوبی هستی تو گروه
ات: خسته شدم از بس شیم کردم با اعضا فنا و اعضا اذیتم کردم
پی دی نیم : هر جور صلاح میدونی
ات برگهها امضا کرد رفت بیرون روی صندلی های بیرون اعضا نشسته بودن
همه به جز تهیونگ : خب چیکار داشتی با پی دی نیم
ات : برید بپرسید ازش
کوک برگه هایی که دست ات بود و دید و گفت
کوک: اینا چیه
ات: کاغذای را سمت کوک پرت کرد استفا من از این گروه
همه به جز ته : چیییییی گفتی تو نمیتوانی
بری
ات : حالا که رفتم
ته : بهتر برو دیگه برنگردی
ات : میرم فکر کردی میمونم کور خواندی
ات رفت سمت آسانسور که جیهوپ اومد پیشش
هوپی : ات چرا اینکارا کردی
ات با صدای که بغض داشت گفت خستم کردین از بس اذیتم کردین و شیپ شدم و هیت گ فتم به خاطر دختر بودنم تو یه گروه با هفتا پسر بسمه دیگه نمیتوانم (واییی دیگه نمیکشم دیگه نمیکشم دیگه نمیکشم هورااا)
هوپی : ببخشید برای این اتفاق ها
خداحافظ
ات: خداحافظ
هوپی با ناراحتی رفت پیش پسرا و جریانا و حرف های ات و گفت
ات سوار ماشینش شد و رفت سمت موبایل فروشی و گوشی سامسونگ خرید
و رفت
سمت خانه همش حواسش بود کسی تعقیبش نکنه
رسید خانه و ...........
ات خیلی خسته شده بود از کارایی که تهیونگ کرده بود و حرفاش و اذیت بقیه اعضا به خاطر همین تصمیم گرفت از گروه بیاد بیرون
فردا :
صبح بود ساعت ۹ بود ات از خواب بیدار شد دوش گرفت و لباس پوشید و رفت سمت شرکت برای استفا( درست نوشتم ؟؟)
با ماشینش زد از خانه بیرون و رفت سمت شرکت رفت دفتر پی دی نیم
و داشت با اون سر و کله میزد که اعضا وارد اتاق شدن
با دیدین ات شکه شدن
اعضا : اینجا چیکار میکنی
ات : به شما چه
کوک : چیکار داشتی اینجا و چرا گوشیتو جواب نمیدی
ات مجبور بود یه دروغ سر هم کنه ببخشید حالم خوب نبود رفتم خانه دوستم ماندنم
کوک: کدوم دوستت ؟؟
ات : چقدر سوال میپرسی پیس رز
کوک: آها
پی دی نیم : پسرا لطفا برید بیرون
ات نمیتوانم تو خیلی خواننده خوبی هستی تو گروه
ات: خسته شدم از بس شیم کردم با اعضا فنا و اعضا اذیتم کردم
پی دی نیم : هر جور صلاح میدونی
ات برگهها امضا کرد رفت بیرون روی صندلی های بیرون اعضا نشسته بودن
همه به جز تهیونگ : خب چیکار داشتی با پی دی نیم
ات : برید بپرسید ازش
کوک برگه هایی که دست ات بود و دید و گفت
کوک: اینا چیه
ات: کاغذای را سمت کوک پرت کرد استفا من از این گروه
همه به جز ته : چیییییی گفتی تو نمیتوانی
بری
ات : حالا که رفتم
ته : بهتر برو دیگه برنگردی
ات : میرم فکر کردی میمونم کور خواندی
ات رفت سمت آسانسور که جیهوپ اومد پیشش
هوپی : ات چرا اینکارا کردی
ات با صدای که بغض داشت گفت خستم کردین از بس اذیتم کردین و شیپ شدم و هیت گ فتم به خاطر دختر بودنم تو یه گروه با هفتا پسر بسمه دیگه نمیتوانم (واییی دیگه نمیکشم دیگه نمیکشم دیگه نمیکشم هورااا)
هوپی : ببخشید برای این اتفاق ها
خداحافظ
ات: خداحافظ
هوپی با ناراحتی رفت پیش پسرا و جریانا و حرف های ات و گفت
ات سوار ماشینش شد و رفت سمت موبایل فروشی و گوشی سامسونگ خرید
و رفت
سمت خانه همش حواسش بود کسی تعقیبش نکنه
رسید خانه و ...........
۳.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.