جذاب سردp2
جذاب_سردp2
کوک:شروع به درس دادن کردم که ناگهان گوشیم زنگ خورد(😂😂)ببخشید ات باید جواب بدم
ات:نه اشکال نداره استاد من میرم دیگه اینجا به بعدشو بودم یادش گرفتم
کوک:استاد؟
ات:ببخشید ج..جونگ کوک
کوک :.....
________
ات ویو
وسایلمو جمع کردم و به سمت خونه راه افتادم منتظره تاکسی بودم هیشکی خیابون نبود
یاخدا من الان چکار کنم خونمون هم که خیلی دوره نمیتونم پیاده برم اصلا امروز از اولش بد بود میخام اخرش خوب بشه
________
کوک:ات بیا سوار شو من میرسونمت
ات:مرسی جونگ کوک یکم دیگه تاکسی میاد
کوک:بیا من دارم میرم دیگه چرا منتظر بمونی خودم میرسونمت
ات:ولی..
کوک:ولی نداریم بیا
ات:سوار شدم
بعد نیم ساعت رسیدم خونه
ات:مرسی جونگ کوک
کوک:خاهش
ات:یه لبخند کوچولو زدم و رفتم
________
کوک ویو
به سمت خونه راه افتادم وقتی رسیدم خونه میخاستم از ماشین پیاده بشم نگاه کردم ات کیفشو جا گذاشته الان من چکار کنم شمارشو هم ندارم بش زنگ بزنم تصمیم گرفتم به یونا زنگ بزنم شماره ی اتو برام بفرسته (جونگ کوک قبل از اینکه ات بیاد سر کلاس شماره ی همه دانشجوهارو گرفته بود و اینکه ات وقتی پیاده شد گوشیش دستش بود)
________
کوک:سلام یونا من استاد فیزیکتونم میشه شماره ی اتو برام بفرستی کیفشو تو ماشینم جا گذاشته
یونا:باشه استاد
کوک:مرسی به زحمت انداختمت
یونا:نه استاد این چه حرفیه
کوک:.......
یونا:قطع کردم و شماره ی اتو برا استاد فرستادم
________
کوک:سلام
ات:سلام بفرما
کوک:من جونگ کوکم کیفتو تو ماشینم جا گذاشتی ات
ات:عههه یادم رفت
کوک:آدرس دییق خونتو بفرست بیارم برات
ات:نه خودم میام ببرمش
کوک:کوک باشه پس بنویس.......(خودتون یه چی تصور کنید)
کوک:شروع به درس دادن کردم که ناگهان گوشیم زنگ خورد(😂😂)ببخشید ات باید جواب بدم
ات:نه اشکال نداره استاد من میرم دیگه اینجا به بعدشو بودم یادش گرفتم
کوک:استاد؟
ات:ببخشید ج..جونگ کوک
کوک :.....
________
ات ویو
وسایلمو جمع کردم و به سمت خونه راه افتادم منتظره تاکسی بودم هیشکی خیابون نبود
یاخدا من الان چکار کنم خونمون هم که خیلی دوره نمیتونم پیاده برم اصلا امروز از اولش بد بود میخام اخرش خوب بشه
________
کوک:ات بیا سوار شو من میرسونمت
ات:مرسی جونگ کوک یکم دیگه تاکسی میاد
کوک:بیا من دارم میرم دیگه چرا منتظر بمونی خودم میرسونمت
ات:ولی..
کوک:ولی نداریم بیا
ات:سوار شدم
بعد نیم ساعت رسیدم خونه
ات:مرسی جونگ کوک
کوک:خاهش
ات:یه لبخند کوچولو زدم و رفتم
________
کوک ویو
به سمت خونه راه افتادم وقتی رسیدم خونه میخاستم از ماشین پیاده بشم نگاه کردم ات کیفشو جا گذاشته الان من چکار کنم شمارشو هم ندارم بش زنگ بزنم تصمیم گرفتم به یونا زنگ بزنم شماره ی اتو برام بفرسته (جونگ کوک قبل از اینکه ات بیاد سر کلاس شماره ی همه دانشجوهارو گرفته بود و اینکه ات وقتی پیاده شد گوشیش دستش بود)
________
کوک:سلام یونا من استاد فیزیکتونم میشه شماره ی اتو برام بفرستی کیفشو تو ماشینم جا گذاشته
یونا:باشه استاد
کوک:مرسی به زحمت انداختمت
یونا:نه استاد این چه حرفیه
کوک:.......
یونا:قطع کردم و شماره ی اتو برا استاد فرستادم
________
کوک:سلام
ات:سلام بفرما
کوک:من جونگ کوکم کیفتو تو ماشینم جا گذاشتی ات
ات:عههه یادم رفت
کوک:آدرس دییق خونتو بفرست بیارم برات
ات:نه خودم میام ببرمش
کوک:کوک باشه پس بنویس.......(خودتون یه چی تصور کنید)
۴.۴k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.