فرشته بی بال part(آخر)
ویو جیمین:
وقتی اونطوری باهام حرف میزد
[ 🫂 ] کردم داشت شب میشد
دیگه کم کم باید میخوابیدیم
ساعت نزدیکای 12 شب بود ک حمله شد بهمون شروع کردم به جنگیدن باهاشون
همه رو کشتم ولی زخمی شده بودم
بدون اینکه ا/ت بفهمه رفتم پیشش و دراز کشیدم
.
.
ویو ا/ت:
دم دمای صبح بود ک دیگه باید بلند میشدیم و میرفتیم سمت دریچه
وقتی داشتیم میرفتم [🤚] جیمین رو گرفته بودم ک دیدیم چیونگ جلومون وایستاده
جیمین شروع کرد جنگیدن باهاش
اون یه جادوگر حسابیه
دستای سردش رو یه قلب جیمین زد
و شمشیر رو زد به جیمین
منم از راه دور یه سنگ پرت کردم ک دقیقا به سرش خورد
خیلی ترسیده بودم دیدم دریچه باز شد
سریع دوییدم و رفتم توش
وسیله هایی ک نیاز بود برای درمان جیمین رو ور داشتم و سریع رفتم توی همون دنیا ک
هرثچی دنبال جیمین گشتم نبود
.
.
(² سال بعد)
.
.
ویو جیمین:
بعد دوسال باز ا/ت رو دیدم و
بعد چند سال(🫂) کردم
.
.
ویو ا/ت:
زندگی من اینطور تموم میشهـ...
زمــانـــی من خواهـم به چیزی برسم ک
اون ســهــم من باشد
.
.
پــــایـــان:)
فیک بعد از کی باشهــ؟!
توی بهترین روز زندگیم. اپش کردم♡
وقتی اونطوری باهام حرف میزد
[ 🫂 ] کردم داشت شب میشد
دیگه کم کم باید میخوابیدیم
ساعت نزدیکای 12 شب بود ک حمله شد بهمون شروع کردم به جنگیدن باهاشون
همه رو کشتم ولی زخمی شده بودم
بدون اینکه ا/ت بفهمه رفتم پیشش و دراز کشیدم
.
.
ویو ا/ت:
دم دمای صبح بود ک دیگه باید بلند میشدیم و میرفتیم سمت دریچه
وقتی داشتیم میرفتم [🤚] جیمین رو گرفته بودم ک دیدیم چیونگ جلومون وایستاده
جیمین شروع کرد جنگیدن باهاش
اون یه جادوگر حسابیه
دستای سردش رو یه قلب جیمین زد
و شمشیر رو زد به جیمین
منم از راه دور یه سنگ پرت کردم ک دقیقا به سرش خورد
خیلی ترسیده بودم دیدم دریچه باز شد
سریع دوییدم و رفتم توش
وسیله هایی ک نیاز بود برای درمان جیمین رو ور داشتم و سریع رفتم توی همون دنیا ک
هرثچی دنبال جیمین گشتم نبود
.
.
(² سال بعد)
.
.
ویو جیمین:
بعد دوسال باز ا/ت رو دیدم و
بعد چند سال(🫂) کردم
.
.
ویو ا/ت:
زندگی من اینطور تموم میشهـ...
زمــانـــی من خواهـم به چیزی برسم ک
اون ســهــم من باشد
.
.
پــــایـــان:)
فیک بعد از کی باشهــ؟!
توی بهترین روز زندگیم. اپش کردم♡
۲۶.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.