جیمین ویو
جیمین ویو
بردمش به عمارت و چند ساعتی بود که این دختره هنوز بهوش نیومده بود به آجوما گفته بودم که دختره بهوش اومد بهم خبر بده
داشتم TVنگاه می کردم که آجوما با دو اومد گفت دختره بهوش اومده داشتم از پله ها بالا میرفتم از اینجا صدای داد زدنش میاد دیگه داشت رو مخم راه میرفت در اتاقش رو با شتاب باز کردم که روی زمین افتاده بود
رفتم سمتش
جیمین: پس بهوش اومدی
ا.ت: م من کجام(داد)
جیمین: معلومه خون خاصی داری ولی
چه فایده موقعی که اخلاقت گ.وه باشه
اشکال نداره خودم رامت میکنم وروجک
ا.ت:هویی من هیچی از حرفات حالیم نمیشه
جیمین: الان حالیت میکنم
سرم و بردم سمت گردنش و دندون نیشم رو فرو بدم و دوباره خونش و خوردم ولی زیادی نخوردم که بمیره با جیغ هایی که میزد گوشم به فاخ رفت دندون نیشم رو بیرون آوردم که با گریه و ترس ازم دور شد
جیمین: حالا فهمیدی توله
ا.ت: ت تو یه
جیمین: خونآشامم لباسایی که خدمتکار برات میاره رو بپوش و بیا اتاق من
ا.ت ویو
پسره رفت و منو با سوال های بی خودی که تو سرم تکرار می شد تنهان گذاشت یه خدمتکار اومد و بهم یه لباس داد اما این که حیلی باز هست دوتا خدمتکار دیگه اومدن و میکاپ هم کردن و بهم گفتن اتاق همون پسره کجاست رفتم سمت اتاقش و وارد شدم
ا اما امکان نداره نهههه.
چیزی که دیدم رو باور نمیکردم
جیمین ویو
دختره بدون در زدن وارد اتاقم شد مثل عروسک شده بود ولی نیم تنه ی لخت من اون رو شک زده کرده بود
جیمین: به موقع اومدی توله.
ا.ت: من م میرم یه موقع دیگه میام
جیمین: نوچ نوچ نوچ راه برگشت نیست
نشستم رو تخت
جیمین: بیا بشین(اشاره به پاهاش)
ا.ت: چ چی
جیمین: گفتم بیا بشین(نسبتا بلند و با نگاهی که آدم می ترسه)
ا.ت: ب باشه
ا.ت ویو
با تردید رو پاهاش نشستم که در گوشم آروم زمزمه کرد
جیمین: توله بدنت یخ زده نکنه ترسیدی(پوزخند)
ا.ت: ن نه
جیمین: دروغ گفتن به من عواقب خوبی نداره
جوجه ولی این بار می بخشمت هوممم میخوام بفهمم لبات چه تعمی داره
جیمین ویو
انداختمش رو تخت و روش خیمه زدم و لباش
بوسیدم و....
لایک:۳۰
بردمش به عمارت و چند ساعتی بود که این دختره هنوز بهوش نیومده بود به آجوما گفته بودم که دختره بهوش اومد بهم خبر بده
داشتم TVنگاه می کردم که آجوما با دو اومد گفت دختره بهوش اومده داشتم از پله ها بالا میرفتم از اینجا صدای داد زدنش میاد دیگه داشت رو مخم راه میرفت در اتاقش رو با شتاب باز کردم که روی زمین افتاده بود
رفتم سمتش
جیمین: پس بهوش اومدی
ا.ت: م من کجام(داد)
جیمین: معلومه خون خاصی داری ولی
چه فایده موقعی که اخلاقت گ.وه باشه
اشکال نداره خودم رامت میکنم وروجک
ا.ت:هویی من هیچی از حرفات حالیم نمیشه
جیمین: الان حالیت میکنم
سرم و بردم سمت گردنش و دندون نیشم رو فرو بدم و دوباره خونش و خوردم ولی زیادی نخوردم که بمیره با جیغ هایی که میزد گوشم به فاخ رفت دندون نیشم رو بیرون آوردم که با گریه و ترس ازم دور شد
جیمین: حالا فهمیدی توله
ا.ت: ت تو یه
جیمین: خونآشامم لباسایی که خدمتکار برات میاره رو بپوش و بیا اتاق من
ا.ت ویو
پسره رفت و منو با سوال های بی خودی که تو سرم تکرار می شد تنهان گذاشت یه خدمتکار اومد و بهم یه لباس داد اما این که حیلی باز هست دوتا خدمتکار دیگه اومدن و میکاپ هم کردن و بهم گفتن اتاق همون پسره کجاست رفتم سمت اتاقش و وارد شدم
ا اما امکان نداره نهههه.
چیزی که دیدم رو باور نمیکردم
جیمین ویو
دختره بدون در زدن وارد اتاقم شد مثل عروسک شده بود ولی نیم تنه ی لخت من اون رو شک زده کرده بود
جیمین: به موقع اومدی توله.
ا.ت: من م میرم یه موقع دیگه میام
جیمین: نوچ نوچ نوچ راه برگشت نیست
نشستم رو تخت
جیمین: بیا بشین(اشاره به پاهاش)
ا.ت: چ چی
جیمین: گفتم بیا بشین(نسبتا بلند و با نگاهی که آدم می ترسه)
ا.ت: ب باشه
ا.ت ویو
با تردید رو پاهاش نشستم که در گوشم آروم زمزمه کرد
جیمین: توله بدنت یخ زده نکنه ترسیدی(پوزخند)
ا.ت: ن نه
جیمین: دروغ گفتن به من عواقب خوبی نداره
جوجه ولی این بار می بخشمت هوممم میخوام بفهمم لبات چه تعمی داره
جیمین ویو
انداختمش رو تخت و روش خیمه زدم و لباش
بوسیدم و....
لایک:۳۰
۶.۴k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.