(بازپرس) تمام قد ایستاده بود و می پرسید آیا به خدا اعتقاد
(بازپرس) تمام قد ایستاده بود و می پرسید آیا به خدا اعتقاد دارم؟!
گفتم نه
با عصبانیت نشست گفت:این محال است. همه ی آدم ها به خدا معتقدند، حتا آن هایی که به خدا پشت می کنند.
این اعتقاد او بود و اگر در این اعتقادش شک می کرد زندگی اش بی معنا می شد.
فریاد زد:شما می خواهید زندگی من بی معنی شود؟!
تا جایی که من می فهمیدم این ربطی به من نداشت و همین را به او گفتم. اما او از آن طرف میز صلیب را تقریبن زیر دماغ من گرفته بود و بی هیچ منطقی فریاد می کشید:من یک مسیحی هستم. من از خدا می خواهم همه ی گناهانت را ببخشد. چطور می توانی معتقد نباشی که او به خاطر تو رنج کشید؟
دیگر پاک خسته شده بودم . مثل هر باری که می خواهم از شر کسی خلاص شوم که واقعن به حرف هایش گوش نمی دهم ، قیافه ای به خود گرفتم که انگار با همه ی حرف هایش موافقم، در کمال تعجب دیدم احساس پیروزی می کند.. دیدی، دیدی، تو اعتقاد داری، تو به او توکل می کنی، بگو که به او توکل می کنی !
(بیگانه | آلبر کامو)
گفتم نه
با عصبانیت نشست گفت:این محال است. همه ی آدم ها به خدا معتقدند، حتا آن هایی که به خدا پشت می کنند.
این اعتقاد او بود و اگر در این اعتقادش شک می کرد زندگی اش بی معنا می شد.
فریاد زد:شما می خواهید زندگی من بی معنی شود؟!
تا جایی که من می فهمیدم این ربطی به من نداشت و همین را به او گفتم. اما او از آن طرف میز صلیب را تقریبن زیر دماغ من گرفته بود و بی هیچ منطقی فریاد می کشید:من یک مسیحی هستم. من از خدا می خواهم همه ی گناهانت را ببخشد. چطور می توانی معتقد نباشی که او به خاطر تو رنج کشید؟
دیگر پاک خسته شده بودم . مثل هر باری که می خواهم از شر کسی خلاص شوم که واقعن به حرف هایش گوش نمی دهم ، قیافه ای به خود گرفتم که انگار با همه ی حرف هایش موافقم، در کمال تعجب دیدم احساس پیروزی می کند.. دیدی، دیدی، تو اعتقاد داری، تو به او توکل می کنی، بگو که به او توکل می کنی !
(بیگانه | آلبر کامو)
۶.۰k
۲۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.