دیوونه عاشق!!
دیوونه عاشق!!
یک ماهی شد که ا. ت و تهیونگ پیش هم زندگی میکنن تهیونگ دیگه مطمعنه عاشق دختر شده پس امروز خاست بهش اعتراف کنه
تهیونگ: ا. ت جونم
ا. ت: جانم
تهیونگ: ا. ت من.... من عاشقت شدم
ا. ت: چییییییی نه تهیونگ امکان نداره من فقط 14 سالمه🥺
تهیونگ: اما من قلبمو چیکار کنم هااا تقصیر سن منه؟ چون 28 سالمه و تو 14 نباید عاشق شم باید سریع فراموشت کنم؟ لطفا یه فرصت😭😭😭
ا. ت: من میرم اتاقم🤧
تهیونگ:(داره عر میزنه)
ویو ا. ت☑
داشتم میرفتم تو اتاقم که با یه زن برخورد کردم
زن: ببخشید خانم
ا. ت: اش... مامان؟
مامان: به به هرزه خانوم اینجا چه گوهی میخوری؟
ا. ت: لطفا کاری بهم نداشته باش
دیدم مامانم موهامو چنگ زد و پدر ناتنیم اومد جلو یدونه محکم خابوند زیر گوشم که یهو صدای داد یکی اومد
تهیونگ: مرتیکه (سانسور اسلامی) داری چه گوهی میخوریییی
پ.ا: ببخشید ارباب
تهیونگ: حالت خوبه؟
ا. ت:......
از ترس چیزی نتونستم بگم دیدم تهیونگ براد استایل بغلم کرد و بردتم سمت حیاط و گذاشت رو یکی از صندلی ها بشینم
تهیونگ: ا. ت اونا کی بودن چرا کتکت زد خوشگلم؟
ا. ت:(داره میگه)
تهیونگ: من اون پدر ناتنی ک..... شتو میکشم
ا. ت: اروم باش (رفت تهیونگو بغل کرد)
تهیونگ: بغلم کردی؟
ا. ت: منم عاشقتم تهیونگ لطفا هیچوقت ولم نکن
تهیونگ: نو نو من تا ابد عاشقتم پرنسس تو مال منی)
ا. ت: میگم اونا اینحا چیکار میکنن؟
ته: مثل اینکه خدمتکار جدیدا
ا. ت: اهان
تهیونگ (ا. ت رو بوسید)
ا. ت: یاااا نکن خجالت میکشم
ته: من شوهرتماااا
ا. ت: ببخشید اما من هنوز بچم
ته: تا بزرگ شی قول میدم کاری نکنم اما نمیتونی جلومو بگیری نبوسمت باشه؟
ا. ت: چشم اقایی😂
ته: مرض😒
ا. ت: بریم تو خونه
ته: چشم دستتو بده به من باید پدر مادرت عنترت بفهمن صاحب داری دیگه جرعت چپ نگاه کردن به تورو ندارن قول میدم بیب
ا. ت: اخ من قربونش بشم
(-رفتن تو امارت)
م. ا: ا. ت همین الان با ما برمیگردی خونه
ته: زن من با شما جایی نمیاد
پ. ا: چی میگید ارباب؟
م. ا: اییییی دختره هرزه باز چه غلطی کردی
(-تهیونگ یه سیلی به مادر ا. ت زد)
تهیونگ: هرزه تویی گمشید بیرون از امارتتتت
پارت بعد 40 لایک
20 کامنت
یک ماهی شد که ا. ت و تهیونگ پیش هم زندگی میکنن تهیونگ دیگه مطمعنه عاشق دختر شده پس امروز خاست بهش اعتراف کنه
تهیونگ: ا. ت جونم
ا. ت: جانم
تهیونگ: ا. ت من.... من عاشقت شدم
ا. ت: چییییییی نه تهیونگ امکان نداره من فقط 14 سالمه🥺
تهیونگ: اما من قلبمو چیکار کنم هااا تقصیر سن منه؟ چون 28 سالمه و تو 14 نباید عاشق شم باید سریع فراموشت کنم؟ لطفا یه فرصت😭😭😭
ا. ت: من میرم اتاقم🤧
تهیونگ:(داره عر میزنه)
ویو ا. ت☑
داشتم میرفتم تو اتاقم که با یه زن برخورد کردم
زن: ببخشید خانم
ا. ت: اش... مامان؟
مامان: به به هرزه خانوم اینجا چه گوهی میخوری؟
ا. ت: لطفا کاری بهم نداشته باش
دیدم مامانم موهامو چنگ زد و پدر ناتنیم اومد جلو یدونه محکم خابوند زیر گوشم که یهو صدای داد یکی اومد
تهیونگ: مرتیکه (سانسور اسلامی) داری چه گوهی میخوریییی
پ.ا: ببخشید ارباب
تهیونگ: حالت خوبه؟
ا. ت:......
از ترس چیزی نتونستم بگم دیدم تهیونگ براد استایل بغلم کرد و بردتم سمت حیاط و گذاشت رو یکی از صندلی ها بشینم
تهیونگ: ا. ت اونا کی بودن چرا کتکت زد خوشگلم؟
ا. ت:(داره میگه)
تهیونگ: من اون پدر ناتنی ک..... شتو میکشم
ا. ت: اروم باش (رفت تهیونگو بغل کرد)
تهیونگ: بغلم کردی؟
ا. ت: منم عاشقتم تهیونگ لطفا هیچوقت ولم نکن
تهیونگ: نو نو من تا ابد عاشقتم پرنسس تو مال منی)
ا. ت: میگم اونا اینحا چیکار میکنن؟
ته: مثل اینکه خدمتکار جدیدا
ا. ت: اهان
تهیونگ (ا. ت رو بوسید)
ا. ت: یاااا نکن خجالت میکشم
ته: من شوهرتماااا
ا. ت: ببخشید اما من هنوز بچم
ته: تا بزرگ شی قول میدم کاری نکنم اما نمیتونی جلومو بگیری نبوسمت باشه؟
ا. ت: چشم اقایی😂
ته: مرض😒
ا. ت: بریم تو خونه
ته: چشم دستتو بده به من باید پدر مادرت عنترت بفهمن صاحب داری دیگه جرعت چپ نگاه کردن به تورو ندارن قول میدم بیب
ا. ت: اخ من قربونش بشم
(-رفتن تو امارت)
م. ا: ا. ت همین الان با ما برمیگردی خونه
ته: زن من با شما جایی نمیاد
پ. ا: چی میگید ارباب؟
م. ا: اییییی دختره هرزه باز چه غلطی کردی
(-تهیونگ یه سیلی به مادر ا. ت زد)
تهیونگ: هرزه تویی گمشید بیرون از امارتتتت
پارت بعد 40 لایک
20 کامنت
۲۲.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.