بارها منتظر زمان بود ، اما زمان منتظر او نبود
بارها منتظر زمان بود ، اما زمان منتظر او نبود
بارها میخواست بارون ببارد ، اما وقتی بارون میبارید خواب بود
بارها کنار دوستانش بود ، اما وقتی به دوستانش نیاز داشت کنارش نبودن
انگار به همه جایزه دادن ، وقتی به او رسید جایزه ها تمام شد
زندگیاش هیچ چیز جز تاریکی نبود دنبال نور بود ولی از آن نور میترسید
بارها میخواست بارون ببارد ، اما وقتی بارون میبارید خواب بود
بارها کنار دوستانش بود ، اما وقتی به دوستانش نیاز داشت کنارش نبودن
انگار به همه جایزه دادن ، وقتی به او رسید جایزه ها تمام شد
زندگیاش هیچ چیز جز تاریکی نبود دنبال نور بود ولی از آن نور میترسید
۵۴۲
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.