فیک دختری از جنس انسان پارته 9
جیمین:همین که هست مشکلیه؟؟.
ا.ت:ن..نه.
جیمین:پس تا موقعی که اینجا هستی باید طبق قوانین عمل کنی فهمیدی؟؟ یا باید یجور دیگه حالیت کنم
ا.ت ترسیده بود و به چشمای پز از خشم جیمین نگاه و اون کم بود گریه کنه
ا.ت : با..باشه
جیمین:خوبه سریع غذا بخور بریم بیرون.
ا.ت:باشه
یک ساعت بعد...
ا.ت
غذا خوردیم و میخواستم آماده بشم ک یادم اومد هیچ لباسی نیاوردم
ا.ت:حالا چیکار کنم؟
جیمین:چیو چیکار کنی؟
ا.ت:وایی...... ترسیدم یدفعه از کجا اومدی؟
جیمین:اونش به تو ربطی نداره حالا مشکلت چیه؟
ا.ت: من لباس ندارم هیچی فقط همینی که روی تنمه هستش ک ماله مدرسس افرادات حتی نزاشتن لباسمو عوض کنم
جیمین: خیلی خوب.... اجوماااا
اجوما: بله پسرم؟
جیمین: اجوما به این دختر ی لباس بیرون بریم
اجوما : چشم پسرم
20 دیقه بعد.......
اجوما: خب آماده شدی
ا.ت : مرسی اجومااا خیلی خوشگله
(عکس اسلاید بعد)
ویو جیمین
وقتی از اتاق اومد بیرون خیلی زیبا شده بود برای مدتی محو زیبایی اون دختر شده بود تا به خودم اومدم دیدم داره صدام میکنه
ا.ت: الووو هووو اقااا صدامو داریی ؟؟؟؟؟ سیگنالهات قطع شدد؟؟؟
جیمین: هاا بله؟؟؟ چرا صدام میکنی
ا.ت: نیمساعته منو معطل خودت کردی بعد می پرسی چرا؟
جیمین: دوست دارم مشکلیه؟ ؟؟ نکنه نوز قوانین اینجا رو نخوندی؟ یا تنت میخاره؟؟؟ خیلی دوست داری بخارونمش؟
ویو ا.ت
با لحنی ترسناک آغشته به خشم و با صدایی آرومو چشم هایی از عصبانیت قرمز هر کدوم از جملات رو روی صورتم میکوبند خیلی ترسناک بود. بعد پایانه حرفش تونستم خودمو جمع کنم و با صدایی لرزون لب زدم
ا.ت: بب....بخشید...حوا...حوو..حواسم نبود
جیمین: دیگه نبینم وگرنه داخله اتاق قرمز میبینمت...... سریع بریم جلو در منتظرتم
10 دقیقه بعد...
همچنان ویو ا.ت
رفتم سوار ماشین شدم ی بوگاتی لاویتور سیاه شدم ک یادم میاد اینو چندروز پیش داخل اینستاگرام دیدم خیلی قشنگ بود.
وایی عجب ماشین قشنگی داشتتت
جیمین: هعیی دختره بیا بشین بریم
ا.ت : اومدممم
سوار ماشین شدم و رفیتم بازار راهب پاساژ بودیم ی لباسی بعد چشمو گرفت و ازش خواستم بریم داخل مغازه
ا.ت :امم ارباب اون لباسه رو ببین میشه برسم داخل پروش کنم؟؟؟
جیمین: کدوم؟
ا.ت:اون ( با دستت بهش اشاره کردی )
جیمین: بریم
ویو جیمین
با ا.ت رفتیم داخله مغازه اون لباس پرو کرد وقتی پرو کرد انگار عروسک در لباس بود اونو به قدری زیبا کرد ک میشد محوش شد بعد انتخاب چند تا لباس دیگه همرو حساب کردم و رفتیم شهر بازی(عرضم به حضورتون همشون میزارم)
همین که وارد شهر بازي شدیم ی دفعه ....
فعلا تو خماری بمونید تت فردا براتون ادامش بزارم
لایک حمایت یادتون نره
دستم شکست تا نوشتم🥹👈🏻👉🏻🥹
ا.ت:ن..نه.
جیمین:پس تا موقعی که اینجا هستی باید طبق قوانین عمل کنی فهمیدی؟؟ یا باید یجور دیگه حالیت کنم
ا.ت ترسیده بود و به چشمای پز از خشم جیمین نگاه و اون کم بود گریه کنه
ا.ت : با..باشه
جیمین:خوبه سریع غذا بخور بریم بیرون.
ا.ت:باشه
یک ساعت بعد...
ا.ت
غذا خوردیم و میخواستم آماده بشم ک یادم اومد هیچ لباسی نیاوردم
ا.ت:حالا چیکار کنم؟
جیمین:چیو چیکار کنی؟
ا.ت:وایی...... ترسیدم یدفعه از کجا اومدی؟
جیمین:اونش به تو ربطی نداره حالا مشکلت چیه؟
ا.ت: من لباس ندارم هیچی فقط همینی که روی تنمه هستش ک ماله مدرسس افرادات حتی نزاشتن لباسمو عوض کنم
جیمین: خیلی خوب.... اجوماااا
اجوما: بله پسرم؟
جیمین: اجوما به این دختر ی لباس بیرون بریم
اجوما : چشم پسرم
20 دیقه بعد.......
اجوما: خب آماده شدی
ا.ت : مرسی اجومااا خیلی خوشگله
(عکس اسلاید بعد)
ویو جیمین
وقتی از اتاق اومد بیرون خیلی زیبا شده بود برای مدتی محو زیبایی اون دختر شده بود تا به خودم اومدم دیدم داره صدام میکنه
ا.ت: الووو هووو اقااا صدامو داریی ؟؟؟؟؟ سیگنالهات قطع شدد؟؟؟
جیمین: هاا بله؟؟؟ چرا صدام میکنی
ا.ت: نیمساعته منو معطل خودت کردی بعد می پرسی چرا؟
جیمین: دوست دارم مشکلیه؟ ؟؟ نکنه نوز قوانین اینجا رو نخوندی؟ یا تنت میخاره؟؟؟ خیلی دوست داری بخارونمش؟
ویو ا.ت
با لحنی ترسناک آغشته به خشم و با صدایی آرومو چشم هایی از عصبانیت قرمز هر کدوم از جملات رو روی صورتم میکوبند خیلی ترسناک بود. بعد پایانه حرفش تونستم خودمو جمع کنم و با صدایی لرزون لب زدم
ا.ت: بب....بخشید...حوا...حوو..حواسم نبود
جیمین: دیگه نبینم وگرنه داخله اتاق قرمز میبینمت...... سریع بریم جلو در منتظرتم
10 دقیقه بعد...
همچنان ویو ا.ت
رفتم سوار ماشین شدم ی بوگاتی لاویتور سیاه شدم ک یادم میاد اینو چندروز پیش داخل اینستاگرام دیدم خیلی قشنگ بود.
وایی عجب ماشین قشنگی داشتتت
جیمین: هعیی دختره بیا بشین بریم
ا.ت : اومدممم
سوار ماشین شدم و رفیتم بازار راهب پاساژ بودیم ی لباسی بعد چشمو گرفت و ازش خواستم بریم داخل مغازه
ا.ت :امم ارباب اون لباسه رو ببین میشه برسم داخل پروش کنم؟؟؟
جیمین: کدوم؟
ا.ت:اون ( با دستت بهش اشاره کردی )
جیمین: بریم
ویو جیمین
با ا.ت رفتیم داخله مغازه اون لباس پرو کرد وقتی پرو کرد انگار عروسک در لباس بود اونو به قدری زیبا کرد ک میشد محوش شد بعد انتخاب چند تا لباس دیگه همرو حساب کردم و رفتیم شهر بازی(عرضم به حضورتون همشون میزارم)
همین که وارد شهر بازي شدیم ی دفعه ....
فعلا تو خماری بمونید تت فردا براتون ادامش بزارم
لایک حمایت یادتون نره
دستم شکست تا نوشتم🥹👈🏻👉🏻🥹
۸.۶k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.