رویای من . پارت 25
Note: Untitled note
رسیدیم
این سوک: ببینید بچه ها سوالارو باا دقتت میخونید ، تقلب مقلب نداریم مخصوصا تو ( اشاره کرد ب سمت کوک ) هر چی میدونید رو بنویسید و موفق باشید . میدونید که هرکدوممون ی هدفی داریم برای این قبولی . پس تلاش کنید و بدستش بیاریش
کوک: من هدفمم ایینه که...
این سوک: کوک الان نه ( با خنده )
کوک: بعدا همجا اعلامش میکنم
جینا: چیو؟ ( با خنده )
این سوک: هیچیو( با جدیت کامل )
این سوک: خبب برییم
حرکت کردیم و رفتیم ب سمت دانشگاه
نشستیم و سوالات رو دادن
شروع کردیم ب حل کردن
سوالات واقعا بعضی هاشون خیلی سخت بود
کنکور حدودا 1 ساعت طول کشید
( پرش زمانی ب بعد کنکور )
وقت تموم شد ... من همه ی سوالات نوشته بودم ولی از اون طرف نگران کوک بودم اون اصلا نخونده بود ...
تمام جواب هارو نوشتم پاشدم و رفتم سمت میز روبروییمون . و برگه رو به پشت گذاشتم رو میز
جونگکوک رو دیدم . داشت فکر میکرد . محو کنکور بود . امید وارم قبول شع . با اشاره علامت 👍 رو با دستام بهش دادم
کوک هم سری تکون داد
رفتم
بعد من هم جونگهی اومد بیرون ...
این سوک: جونگهییی نوشتییی؟
جونگهی: اره فقط...
این سوک: فقط؟
جونگهی: نگران جونگکوکم . خیلی داشت فکر میکرد
این سوک: هووفف منم ...
جینا اومد بیرون
این سوک : جینااا نوشتی تمام سوالات هارووو؟
جینا : سلاام ارهه . منتظر کوکی میمونیم؟
این سوک : اهاااای ، جئون جونگکوک . فقط من میتونم بهش بگم کوکی ( با جدیت )
جینا : عه اینطوریه فقط منم ب جونگهی میتونم بگم جونگهی . تو باید بگی پارک جونگهی
جونگهی: ... ( خنده ) بچه ها بسهه دعوا نکنید ( با خنده )
این سوک: امااا...
کوک اومد بیرون
رفتم سمتش
این سوک: یااااا نوشتی جوابارو؟؟؟ چرا اینقد طولش دادییی؟ بلد بووودی؟
کوک: اره نوشتممم ... ولی بعضی هاروو شکک داشتمم
این سوک: واقعا کهه بهت گفتم بخووون گوش نمیکنییی
کوک: باشه حالاا بریم تا نتایج
این سوک: برییم
رفتیم سمت ماشین ...
کپی ممنوع❌
رسیدیم
این سوک: ببینید بچه ها سوالارو باا دقتت میخونید ، تقلب مقلب نداریم مخصوصا تو ( اشاره کرد ب سمت کوک ) هر چی میدونید رو بنویسید و موفق باشید . میدونید که هرکدوممون ی هدفی داریم برای این قبولی . پس تلاش کنید و بدستش بیاریش
کوک: من هدفمم ایینه که...
این سوک: کوک الان نه ( با خنده )
کوک: بعدا همجا اعلامش میکنم
جینا: چیو؟ ( با خنده )
این سوک: هیچیو( با جدیت کامل )
این سوک: خبب برییم
حرکت کردیم و رفتیم ب سمت دانشگاه
نشستیم و سوالات رو دادن
شروع کردیم ب حل کردن
سوالات واقعا بعضی هاشون خیلی سخت بود
کنکور حدودا 1 ساعت طول کشید
( پرش زمانی ب بعد کنکور )
وقت تموم شد ... من همه ی سوالات نوشته بودم ولی از اون طرف نگران کوک بودم اون اصلا نخونده بود ...
تمام جواب هارو نوشتم پاشدم و رفتم سمت میز روبروییمون . و برگه رو به پشت گذاشتم رو میز
جونگکوک رو دیدم . داشت فکر میکرد . محو کنکور بود . امید وارم قبول شع . با اشاره علامت 👍 رو با دستام بهش دادم
کوک هم سری تکون داد
رفتم
بعد من هم جونگهی اومد بیرون ...
این سوک: جونگهییی نوشتییی؟
جونگهی: اره فقط...
این سوک: فقط؟
جونگهی: نگران جونگکوکم . خیلی داشت فکر میکرد
این سوک: هووفف منم ...
جینا اومد بیرون
این سوک : جینااا نوشتی تمام سوالات هارووو؟
جینا : سلاام ارهه . منتظر کوکی میمونیم؟
این سوک : اهاااای ، جئون جونگکوک . فقط من میتونم بهش بگم کوکی ( با جدیت )
جینا : عه اینطوریه فقط منم ب جونگهی میتونم بگم جونگهی . تو باید بگی پارک جونگهی
جونگهی: ... ( خنده ) بچه ها بسهه دعوا نکنید ( با خنده )
این سوک: امااا...
کوک اومد بیرون
رفتم سمتش
این سوک: یااااا نوشتی جوابارو؟؟؟ چرا اینقد طولش دادییی؟ بلد بووودی؟
کوک: اره نوشتممم ... ولی بعضی هاروو شکک داشتمم
این سوک: واقعا کهه بهت گفتم بخووون گوش نمیکنییی
کوک: باشه حالاا بریم تا نتایج
این سوک: برییم
رفتیم سمت ماشین ...
کپی ممنوع❌
۷.۳k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.