این ادامشه جا نشد
مامانم نشسته روی مبل و داره چایی میخوره و مجله میخونه
- مامان ؟
سرشو از روی مجله بلند کرد و لبخند زد :
- آه دخترم
-شما اینجا چیکار میکنید؟
-اومد بهت سر بزنم ، افسردگی نگرفتی توی این خونه ؟
بغلم کرد، یه تیشرت بنفش با یه شلوار مشکی پوشیده بود ، از روش هم یه ژاکت خردلی ، به نظرم تیپی که زده بود افتضاح بود اما چه میشه کرد؟
-چای سبز دم کردم خیلی خوبه
-باشه
لباسام رو عوض کردم و توی پذیرایی نشستم
-تو نمیخوای بری یه کار دیگه پیدا کنی؟
-چرا مگه این کارم چشه ؟
-خب بالاخره مافیا، مافیاست ، میترسم بلایی سرت بیاد
-این همه سال اونجا کار کردم و چیزیم نشده ، شما هر دفعه همینو میگی ، کم نفوذ بد بزن
-از من گفتن بود
بی توجه به حرفاش کمی از چای رو خوردم و فکرم مشغول این شد که چرا جیمین این وقت شب توی شرکت باشه ....
- مامان ؟
سرشو از روی مجله بلند کرد و لبخند زد :
- آه دخترم
-شما اینجا چیکار میکنید؟
-اومد بهت سر بزنم ، افسردگی نگرفتی توی این خونه ؟
بغلم کرد، یه تیشرت بنفش با یه شلوار مشکی پوشیده بود ، از روش هم یه ژاکت خردلی ، به نظرم تیپی که زده بود افتضاح بود اما چه میشه کرد؟
-چای سبز دم کردم خیلی خوبه
-باشه
لباسام رو عوض کردم و توی پذیرایی نشستم
-تو نمیخوای بری یه کار دیگه پیدا کنی؟
-چرا مگه این کارم چشه ؟
-خب بالاخره مافیا، مافیاست ، میترسم بلایی سرت بیاد
-این همه سال اونجا کار کردم و چیزیم نشده ، شما هر دفعه همینو میگی ، کم نفوذ بد بزن
-از من گفتن بود
بی توجه به حرفاش کمی از چای رو خوردم و فکرم مشغول این شد که چرا جیمین این وقت شب توی شرکت باشه ....
۴.۲k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.