رویای اشنا part 47
اسلاید1=کاور♡اسلاید۲=لباس کوک♡
اسلاید۳=لباس تهیونگ♡اسلاید۴=لباس شوگا
اسلاید۵=لباس هوان♡اسلاید۶=لباس کیونگ
اسلاید۷=لباس یونجی
*******************************************
ویو کیونگ
÷من امادم
٪چقدر خوشگل شدی
÷مرسییی، کمک میخوای
٪اره لطفا اینارو کمکم بزار توی ون
÷اوکی
ویو یونجی
بعد از اینکه اماده شدم رفتم توی ون تا شوگا بگه که باید چکار کنم.
*خب من اومدم
☆چقدر زود
*خب من که قرار نیست با شما بیام فقط به یه لپتاب نیاز دارم.
☆اره راست میگی، خب پس بیا اینجا بشین و لپتابت رو بده من.
*اوکی
کنار یونگی نشستم، چند وقته حس عجیبی نصبت به شوگا پیدا کردم، نمیدونم ولی فکر کنم که عاشقشم. بزار بعد ماموریت بهش بگم، من زیاد حوصله ندارم که عشقمو پنهان کنم.
☆خب من به لباس های کیونگ و تهیونگ و هوان و کوک دوربین وصل کردم و اون دوربین هارو به لپتاب خودم و خودت وصل کردم تا زیر نظر داشته باشیمشون وقتی رفتیم اونجا من سعی میکنم که دوربین های اونجا رو حک کنم تا ماهم بتونیم ببینیم که خطری اونارو تهدید میکنه یا نه.
*اوکی حله.
☆خوبه حالا هم برو توی اتاق و این هدفون رو بزار توی گوشت تا همه باهم در تماس باشیم
*اوکی من رفتم.
از ون اومدم بیرون و دیدم کیونگ و تهیونگ دارن اسلحه هارو میارن داخل ون.
*به به عروس خانم چقدر خفن شدی😂
÷اولا ممنونم😌دوما حیف که دستم پره وگرنه خفن بودن رو میکردم تو چشمت
*حالا که نمیتونی😂
اینو گفتم و سریع دویدن داخل عمارت و رفتم توی اتاقم و وسایل رو اماده کردم.
ویو جونگ کوک
یه دوش کوتاه گرفتم و لباسمو پوشیدم و موهامو خشک کردم . دو دل بودو و نمیخواستم هوان رو با خودم ببرم و نگرانشم.
از اتاق اومدم بیرون و جونگ هوان رو دیدم که روی مبل نشسته.
_اماده شدی
+اره 🙂 چقدر خفن شدییی
_😂توهم همینطور، خب بیا بریم توی حیاط پیش بقیه، اسلحه ات رو برداشتی؟
+اره. بریم
با جونگ هوان رفتیم توی حیاطـ...
💙ادامه پارت بعد 💙
شرطا: سه تا لایک و پنج تا کامنت
اسلاید۳=لباس تهیونگ♡اسلاید۴=لباس شوگا
اسلاید۵=لباس هوان♡اسلاید۶=لباس کیونگ
اسلاید۷=لباس یونجی
*******************************************
ویو کیونگ
÷من امادم
٪چقدر خوشگل شدی
÷مرسییی، کمک میخوای
٪اره لطفا اینارو کمکم بزار توی ون
÷اوکی
ویو یونجی
بعد از اینکه اماده شدم رفتم توی ون تا شوگا بگه که باید چکار کنم.
*خب من اومدم
☆چقدر زود
*خب من که قرار نیست با شما بیام فقط به یه لپتاب نیاز دارم.
☆اره راست میگی، خب پس بیا اینجا بشین و لپتابت رو بده من.
*اوکی
کنار یونگی نشستم، چند وقته حس عجیبی نصبت به شوگا پیدا کردم، نمیدونم ولی فکر کنم که عاشقشم. بزار بعد ماموریت بهش بگم، من زیاد حوصله ندارم که عشقمو پنهان کنم.
☆خب من به لباس های کیونگ و تهیونگ و هوان و کوک دوربین وصل کردم و اون دوربین هارو به لپتاب خودم و خودت وصل کردم تا زیر نظر داشته باشیمشون وقتی رفتیم اونجا من سعی میکنم که دوربین های اونجا رو حک کنم تا ماهم بتونیم ببینیم که خطری اونارو تهدید میکنه یا نه.
*اوکی حله.
☆خوبه حالا هم برو توی اتاق و این هدفون رو بزار توی گوشت تا همه باهم در تماس باشیم
*اوکی من رفتم.
از ون اومدم بیرون و دیدم کیونگ و تهیونگ دارن اسلحه هارو میارن داخل ون.
*به به عروس خانم چقدر خفن شدی😂
÷اولا ممنونم😌دوما حیف که دستم پره وگرنه خفن بودن رو میکردم تو چشمت
*حالا که نمیتونی😂
اینو گفتم و سریع دویدن داخل عمارت و رفتم توی اتاقم و وسایل رو اماده کردم.
ویو جونگ کوک
یه دوش کوتاه گرفتم و لباسمو پوشیدم و موهامو خشک کردم . دو دل بودو و نمیخواستم هوان رو با خودم ببرم و نگرانشم.
از اتاق اومدم بیرون و جونگ هوان رو دیدم که روی مبل نشسته.
_اماده شدی
+اره 🙂 چقدر خفن شدییی
_😂توهم همینطور، خب بیا بریم توی حیاط پیش بقیه، اسلحه ات رو برداشتی؟
+اره. بریم
با جونگ هوان رفتیم توی حیاطـ...
💙ادامه پارت بعد 💙
شرطا: سه تا لایک و پنج تا کامنت
۴.۷k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.