( عشق اجباری مافیا پارت ۱۸ )

ویو ا/ت
وقت رقص ما تموم شد یهو جیمین درخواست ازدواج به لینا داد نمی دونم چرا ولی یهو بغضم گرفت و رفتم اتاقم شروع کردم به گریه کردن انقدر گریه کردم که با همون لباس خوابم برد.
ویو جیمین
وقتی از لینا خواستگاری کردم ا/ت با بغض رفت اتاقش حقش بود اون یه هرزه است باید تنبیه ش می کردم. ولی همه ی مهمون ها شب می موندن داشتم با لپ تاپ کار می کردم که کای اومد تو(کای دوست جیمینه)
کای:جیمین یه خواهشی ازت دارم.
جیمین:چیه بگو داداش
کای:ا/ت که باهاش ازدواج اجباری کردی می تونی برام جورش کنی تو که داری با لینا ازدواج می کنی.
جیمین:خفه شو(داد)
کای:چته تو تو داری با لینا ازدواج می کنی.
جیمین:ا/ت جزو دارایی منه حتی جرعت نزدیک شدن هم دیگه بهش نداری فکردی ندیدم بوسیدیش.
کای:درست میشه توعم یه روزی ا/ت رو میدی من.
جیمین:گمشو تا ننداختمت بیرون.
جیمین ویو
رفتم به ا/ت سر بزنم که دیدم با همون لباس خوابش برده لباسش تح*ریک*م می کرد. رفتم و روش خیمه زدم.
ا/ت:گمشو اونور ....جیمین!(متعجب)
جیمین:یکی باید تنبیه بشه.
ا/ت:نکن تروخدا من عادت ماهیانه ام.
جیمین:شانس آوردی




ادامه دارد...


خب گایز پیج قبلی من مسدود شد می تونین تو بیو پیداش کنید و پارتای قبل رو پیدا کنید ولی یه پارت که اسمات بود حذف شده و فعلا نمی تونم آپ ش کنم. لطفاً حمایت کنید تا پیج قبلیم درست شه و انفالو نکنید پیج قبلیمو.

#فیک #سناریو #وانشات


ساری اگه بد بودد.مایل به حمایت؟؟✨