سیلام علیکم
سیلام علیکم
چرا ب فیک اف بی ایمون اهمیت نمیدین
از این فیک هم دونفر فقط حمایت میکنن اگه میخوانس این فیکو بگید چون اگه حمایت نشه پارت بعد پارت پایانیه قول میدم خیلی باحال میشه بعد اگه خواستین فیک مافیایی میزارممم
پلیییزز یکم حمایتم کنید وگرنه از ویس میرم 😢
پارت 10 😩
جیمین:قبل از من دوسپ پسر دیگه ای داشتی
نویسنده: یاااااع دونفر جدید داریم(یونجون اکس جنی & اونوو اکس ات )
ات:صب کن جنی و کوک هم بیان بعد بهتون میگیم
جنی و کوک رسیدن
جنی و ات:ام ما باید ی حقیقتو بگیم
جونگ کوک:چیه حقیقتی نکنه میخواین جدا شین
جنی:نهههههههههه من کوکم جودا نیمیشم ♡
جونگ کوک:♡♡♡♡♡اویییی لاو 😉
جیمین:خب چیه؟!😬
ات:ام جنی من بگم ؟
جنی:اوهوم
ات:خب پسرا ما یعنی منو جنی قبل از شما ها با چنتا پسر عوضی(اتتتتتتتت😠) دوست بودیم یونجون و اون وو بعد یک روز مارو دزدیدن بی اب و غذا موندیم
بعدش دیگه ازسون جدا شدیم و رفتن زندان و الان ازاد شدن ما یکم میترسیم
کوک : تا وقتی ما هستیم نمیتونن عنه خرم بخورن
جیمین:ارههه کوک بالاخره ی حرف درست زد دخترا کف بزنییییییین
جیمین و ات دست میزدن جنی با ی نگاه ازون نگاه هایی ک انگار ی پلنگ بهتون نگاه میکنه
جیمین:عه عم ات ...دست نزن
ات:براچی اوپا ؟
جیمین رو به ات ب جنی اشاره کرد
ات:عه عه اصن کوک دانسمنده همیشه حرف حقو میزنه 😂
جنی:مزه نریز با مزه
ات:اع ام باجه😊
جنی:افرین 😉
کوک ک از خجالت گونه هاش سرخ شده بود جنی رو بغل کرد
جنی :اوپاااا♡
کوک :جنی فک کنم تو مامی منی ن من اوپا ی تو
جنی:اره انگار 😂
کوک:😂
چرا ب فیک اف بی ایمون اهمیت نمیدین
از این فیک هم دونفر فقط حمایت میکنن اگه میخوانس این فیکو بگید چون اگه حمایت نشه پارت بعد پارت پایانیه قول میدم خیلی باحال میشه بعد اگه خواستین فیک مافیایی میزارممم
پلیییزز یکم حمایتم کنید وگرنه از ویس میرم 😢
پارت 10 😩
جیمین:قبل از من دوسپ پسر دیگه ای داشتی
نویسنده: یاااااع دونفر جدید داریم(یونجون اکس جنی & اونوو اکس ات )
ات:صب کن جنی و کوک هم بیان بعد بهتون میگیم
جنی و کوک رسیدن
جنی و ات:ام ما باید ی حقیقتو بگیم
جونگ کوک:چیه حقیقتی نکنه میخواین جدا شین
جنی:نهههههههههه من کوکم جودا نیمیشم ♡
جونگ کوک:♡♡♡♡♡اویییی لاو 😉
جیمین:خب چیه؟!😬
ات:ام جنی من بگم ؟
جنی:اوهوم
ات:خب پسرا ما یعنی منو جنی قبل از شما ها با چنتا پسر عوضی(اتتتتتتتت😠) دوست بودیم یونجون و اون وو بعد یک روز مارو دزدیدن بی اب و غذا موندیم
بعدش دیگه ازسون جدا شدیم و رفتن زندان و الان ازاد شدن ما یکم میترسیم
کوک : تا وقتی ما هستیم نمیتونن عنه خرم بخورن
جیمین:ارههه کوک بالاخره ی حرف درست زد دخترا کف بزنییییییین
جیمین و ات دست میزدن جنی با ی نگاه ازون نگاه هایی ک انگار ی پلنگ بهتون نگاه میکنه
جیمین:عه عم ات ...دست نزن
ات:براچی اوپا ؟
جیمین رو به ات ب جنی اشاره کرد
ات:عه عه اصن کوک دانسمنده همیشه حرف حقو میزنه 😂
جنی:مزه نریز با مزه
ات:اع ام باجه😊
جنی:افرین 😉
کوک ک از خجالت گونه هاش سرخ شده بود جنی رو بغل کرد
جنی :اوپاااا♡
کوک :جنی فک کنم تو مامی منی ن من اوپا ی تو
جنی:اره انگار 😂
کوک:😂
۵.۰k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.