bad girl p: 49
پرش زمانی صبح
کوک ویو
با در زدنای یکی هردوتامون بلن شدیم نشستیم سرجامون
کوک: کدوم حرومزاده ایه اول صبحی(خوابالو)
رفتم درو باز کردم دیدم یوهان و نامی ان
کوک: چتونه نمیزارین بخوابیم اول صبحی(خوابالو)
یوهان: اول صبح چیه ساعت12
کوک: خب بدرک(خوابالو)
نامی: پاشین بریم صبحونه بخوریم
کوک: باشه
یوهان: نریم بگیرین بخوابین
درو بستم
هانا اومد
هانا: چشونه باز؟(خوابالو)
کوک: میگن بریم صبحونه بخوریم
هانا: باشه اماده شیم بریم
هانا ویو
رفتم اب زدم دست و صورتم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم(اسلاید1) روتین پوستیمو انجام دادم مسواک زدم اومدم
بیرون کوک. رف حموم موهامو خشک کردم بستمشون بالا کوکم اومد(اسلاید2) باهم رفتیم رستوران هتل سوار اسانسور شدیم که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب دادم
هانا: بله؟
مرد: bad girl دانشگاه چطوره؟
از زبانش فهمیدم کیه
هانا: عالیه خودت چطوری
انتونی: عالی دلم براتون تنگ شده
هانا: ماهم دلمون برات تنگ شده مخصوصا عشقت
انتونی:یه خبر خوب دارم به کسی نگی
هانا: باشه بگو
انتونی: 2هفته دیگه میام کره
هانا: واقعا
از اسانسور درومدیم بچه ها رو پیدا کردیم همینجوری داشتم با انتونی حرف میزدم
هانا: الان روسیه ای
انتونی: نه فرانسه ام
هانا: جدا اتفاقا ماهم فرانسه ایم
انتونی: واقعا سوجینم باهاتونه دیگه؟
هانا: مگه میشه نباشه
نشستیم سرمیز
انتونی: باید یه نقشه بکشیم سوپرایزش کنم
هانا: دقیقا حالا نقشه ای چیزی نداری
انتونی: یه چیزایی تو ذهنمه، راستی واسه چی اومدین فرانسه
هانا: واسه ازدواج
انتونی: بلاخره از سینگلی درومدی
هانا: نه هنوز سوجون میخواد اینجا از سوآ خاستگاری کنه البته سوآ نمیدونه
انتونی: فک کردم از سینگلی درومدی، حالا کی میخواد خاستگاری کنه ازش
هانا: فک کنم دو سه روز دیگه، حالا نقشت چیه؟
انتونی:...................
هانا: عالیه بهت ادرس رو میگم
انتونی: باشه، خدافظ
هانا: خدافظ
قط کردم
یوهان: انتونی بود؟
هانا: از کجا فهمیدی؟
فیلیکس: چون شما ایتالیایی باهم حرف میزدید بیشتر وقتا
سوجین: حالا چی گف؟
هانا: هیچی گف ببینم زنده ایم مرده ایم
نامی: خب از گرسنگی مردم غذا سفارش بدیم
به گارسون گفتم بیاد
گارسون: چی میل دارید(فرانسوی)
هانا: چی میخورید؟
هرکدوم چیزی سفارش دادیم
هانا: دوتاهم ابجو(فرانسوی)
گارسون رف
هانا: بچه ها شب بریم بار بارهای فرانسه رو هم ببینیم
کوک: راس میگی بریم ساعت6
همه قبول کردن غذارو اووردن خوردیم
کوک: بنظرتون باشگاه داره اینجا؟
هانا: صب کن برم بپرسم حتما داره
رفتم از پیشخدمت ها پرسیدم گفتن داره طبقه 11
هانا: کوک گف داره بیا بریم لباس عوض کنیم بریم
کوک: بریم
هانا: شماها نمیایین
همه: نه
جیمین: ماکه مث شما ورزشکار نیستیم
ته: دقیقا
رفتیم اتاق لباس عوض کردیم رفتیم طبقه 11
کوک: اوف عجب باشگاه بزرگی داره
پرش زمانی2ساعت بعد
هانا: کوک بیا بریم من مردم از خستگی
کوک: باشه بریم
رفتیم اتاق اول کوک رف دوش گرف اومد منم رفتم دوش گرفتم لباس پوشیدم اومدم بیرون موهامو خشک نکردم رفتم تو بالکن اونجا برج ایفل خیلی خوب دیده میشد داشتم همینجوری تو بالکن بیرونو نگا میکردم که یکی بازومو گرف کشیدم داخل
کوک بود
کوک: تو این باد با موی خیس رفتی تو بالکن نمیگی سرما میخوری
هانا: حوصلع ندارم موهامو خشک کنم
کوک: بشین خودم خشکشون کنم
هانا: نمیخوام
کوک بزور نشوندم رو صندلی موهامو با سشوار کامل خشک کرد
کوک: حالا شد
هانا: سرمو سوزوندی
کوک: تقصیر خودته
هانا: بیا بریم بیرون گرسنمه یچیزی بخوریم
کوک: ساعت4بیا بریم ساعت5برگردیم
هانا: باشه
لباس عوض کردیم(اسلاید۳و4) رفتیم بیرون
کوک: فرانسه خیلی خوب
هانا: اوهوم
کوک: بریم همون شیرینی فروشی که دیشب رفتیم؟
هانا: ارع بریم
رفتیم اونجا هردوتامون ماکارون و سوفله شکلاتی سفارش دادیم با شیرموز
سفارشارو اووردن خوردیم حساب کردیم
هانا: کوک پاشو بریم
کوک: بریم
رفتیم کنار برج ایفل کلی عکس گرفتیم
هانا: کوکی یه فیلتر خوب پیدا کردم بیا سلفی دیگم بگیریم
کوک: باشه
چنتا سلفی دیگم گرفتیم
کوک: برام بفرستشون
هانا: باشه بیا بریم هتل
چنتا از عکسارو پست کردم برگشتیم هتل به انتونی ادرس بار رو دادم
لباس پوشیدیم با بچه ها رفتیم سمت بار
کوک ویو
با در زدنای یکی هردوتامون بلن شدیم نشستیم سرجامون
کوک: کدوم حرومزاده ایه اول صبحی(خوابالو)
رفتم درو باز کردم دیدم یوهان و نامی ان
کوک: چتونه نمیزارین بخوابیم اول صبحی(خوابالو)
یوهان: اول صبح چیه ساعت12
کوک: خب بدرک(خوابالو)
نامی: پاشین بریم صبحونه بخوریم
کوک: باشه
یوهان: نریم بگیرین بخوابین
درو بستم
هانا اومد
هانا: چشونه باز؟(خوابالو)
کوک: میگن بریم صبحونه بخوریم
هانا: باشه اماده شیم بریم
هانا ویو
رفتم اب زدم دست و صورتم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم(اسلاید1) روتین پوستیمو انجام دادم مسواک زدم اومدم
بیرون کوک. رف حموم موهامو خشک کردم بستمشون بالا کوکم اومد(اسلاید2) باهم رفتیم رستوران هتل سوار اسانسور شدیم که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود جواب دادم
هانا: بله؟
مرد: bad girl دانشگاه چطوره؟
از زبانش فهمیدم کیه
هانا: عالیه خودت چطوری
انتونی: عالی دلم براتون تنگ شده
هانا: ماهم دلمون برات تنگ شده مخصوصا عشقت
انتونی:یه خبر خوب دارم به کسی نگی
هانا: باشه بگو
انتونی: 2هفته دیگه میام کره
هانا: واقعا
از اسانسور درومدیم بچه ها رو پیدا کردیم همینجوری داشتم با انتونی حرف میزدم
هانا: الان روسیه ای
انتونی: نه فرانسه ام
هانا: جدا اتفاقا ماهم فرانسه ایم
انتونی: واقعا سوجینم باهاتونه دیگه؟
هانا: مگه میشه نباشه
نشستیم سرمیز
انتونی: باید یه نقشه بکشیم سوپرایزش کنم
هانا: دقیقا حالا نقشه ای چیزی نداری
انتونی: یه چیزایی تو ذهنمه، راستی واسه چی اومدین فرانسه
هانا: واسه ازدواج
انتونی: بلاخره از سینگلی درومدی
هانا: نه هنوز سوجون میخواد اینجا از سوآ خاستگاری کنه البته سوآ نمیدونه
انتونی: فک کردم از سینگلی درومدی، حالا کی میخواد خاستگاری کنه ازش
هانا: فک کنم دو سه روز دیگه، حالا نقشت چیه؟
انتونی:...................
هانا: عالیه بهت ادرس رو میگم
انتونی: باشه، خدافظ
هانا: خدافظ
قط کردم
یوهان: انتونی بود؟
هانا: از کجا فهمیدی؟
فیلیکس: چون شما ایتالیایی باهم حرف میزدید بیشتر وقتا
سوجین: حالا چی گف؟
هانا: هیچی گف ببینم زنده ایم مرده ایم
نامی: خب از گرسنگی مردم غذا سفارش بدیم
به گارسون گفتم بیاد
گارسون: چی میل دارید(فرانسوی)
هانا: چی میخورید؟
هرکدوم چیزی سفارش دادیم
هانا: دوتاهم ابجو(فرانسوی)
گارسون رف
هانا: بچه ها شب بریم بار بارهای فرانسه رو هم ببینیم
کوک: راس میگی بریم ساعت6
همه قبول کردن غذارو اووردن خوردیم
کوک: بنظرتون باشگاه داره اینجا؟
هانا: صب کن برم بپرسم حتما داره
رفتم از پیشخدمت ها پرسیدم گفتن داره طبقه 11
هانا: کوک گف داره بیا بریم لباس عوض کنیم بریم
کوک: بریم
هانا: شماها نمیایین
همه: نه
جیمین: ماکه مث شما ورزشکار نیستیم
ته: دقیقا
رفتیم اتاق لباس عوض کردیم رفتیم طبقه 11
کوک: اوف عجب باشگاه بزرگی داره
پرش زمانی2ساعت بعد
هانا: کوک بیا بریم من مردم از خستگی
کوک: باشه بریم
رفتیم اتاق اول کوک رف دوش گرف اومد منم رفتم دوش گرفتم لباس پوشیدم اومدم بیرون موهامو خشک نکردم رفتم تو بالکن اونجا برج ایفل خیلی خوب دیده میشد داشتم همینجوری تو بالکن بیرونو نگا میکردم که یکی بازومو گرف کشیدم داخل
کوک بود
کوک: تو این باد با موی خیس رفتی تو بالکن نمیگی سرما میخوری
هانا: حوصلع ندارم موهامو خشک کنم
کوک: بشین خودم خشکشون کنم
هانا: نمیخوام
کوک بزور نشوندم رو صندلی موهامو با سشوار کامل خشک کرد
کوک: حالا شد
هانا: سرمو سوزوندی
کوک: تقصیر خودته
هانا: بیا بریم بیرون گرسنمه یچیزی بخوریم
کوک: ساعت4بیا بریم ساعت5برگردیم
هانا: باشه
لباس عوض کردیم(اسلاید۳و4) رفتیم بیرون
کوک: فرانسه خیلی خوب
هانا: اوهوم
کوک: بریم همون شیرینی فروشی که دیشب رفتیم؟
هانا: ارع بریم
رفتیم اونجا هردوتامون ماکارون و سوفله شکلاتی سفارش دادیم با شیرموز
سفارشارو اووردن خوردیم حساب کردیم
هانا: کوک پاشو بریم
کوک: بریم
رفتیم کنار برج ایفل کلی عکس گرفتیم
هانا: کوکی یه فیلتر خوب پیدا کردم بیا سلفی دیگم بگیریم
کوک: باشه
چنتا سلفی دیگم گرفتیم
کوک: برام بفرستشون
هانا: باشه بیا بریم هتل
چنتا از عکسارو پست کردم برگشتیم هتل به انتونی ادرس بار رو دادم
لباس پوشیدیم با بچه ها رفتیم سمت بار
۱۷.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.