چه اتفاقی افتاد
چه اتفاقی افتاد
𝕻𝖆𝖗𝖙34
ویو ا/ت
صبح ساعت 8 بیدار شدم. رفتم ی دوش گرفتم. موهام رو خشک کردم. یکم ارایش لایت کردم. ی شلوار جرم مشکی با ی کت جرم کوتاه پوشیدم و ی چکمه بلند مشکی پوشیدم رفتم پایین.
دیدم شوگا داخل اشپز خونست. رفتم پیشش.
ا/ت: سلام(سرد)
شوگا: سلام.
ا/ت: امشب ساعت چند راه میفتیم؟
شوگا: 12شب.
ا/ت: خوب نقشه.
شوگا: دیشب بیدار موندم که نقشه بکشم. جزئیات رو میگم برات بیارن.
ا/ت: ممنون.
شوگا: بشین رو صندلی ی چیزی بخور.
ا/ت:(نشست)
ویو ا/ت
نمیدونم چرا خیلی کنجکاوم بدونم با دوست دخترش چه جوری اشنا شده؟
ولی اول باید بپرسم چرا انقدر باهام مهربونه؟
ا/ت: شوگا
شوگا: بله؟
ا/ت: چرا انقدر رفتارت با من خوبه؟
شوگا: من رفتارم مثل همیشست و تو چون دست راستمی همچین امکاناتی رو در اختیارت میزارم.
ا/ت: اها. میشه ی سوال دیگه هم بپرسم؟
شوگا: بپرس.
ا/ت: چطوری با دوست دخترت اشنا شدی؟
شوگا: اونش به تو مربوط نیست.
ا/ت: باشه. برام بهم نیست.
من دیگه میرم تو اتاقم.
شوگا: باشه. میگم برگه هارو برات بیارن.
ا/ت: باشه.
شوگا: نمی ترسی؟
ا/ت: از چی؟
شوگا: از اینکه ممکنه تو این عملایت کشته بشی؟
ا/ت: برام مهم نیست. من مرگ رو به دنیا ترجیح میدم.
شوگا: چرا؟
ا/ت: از همون بچگی تا الان با کتک بدبختی بزرگ شدم. دیگه واقعا حوصله این دنیا رو ندارم.
من دیگه برم.
شوگا: باشه.
ویو ا/ت.
رفتم تو اتاقم نشستم رو صندلی و داشتم برگه ها رو نگاه میکردم.
اصلا نفهمیدم ساعت چه جوری گذشت. که یهو شوگا امد داخل.
ا/ت: یاد ندادن در بزنی؟
شوگا: دختر معلوم هست کجایی؟
ا/ت: چطور؟
شوگا: ساعت11 شبه.
ا/ت: چیییییییی؟؟
شوگا: پاشو امده شو وسایلیم که به کارت میاد رو وردار. لبتاپتم بیار تو راه دوربیناشون رو هک کنی.
ا/ت: باشه الان میام.
ویو ا/ت
بلند شدم. در کمدم رو باز کردم. تفنگ چاقو خلاصه هرچی لازم بود ور داشتم و رفتم پایین. سوار ی ون با شوگا شدم و راه افتادیم.......
𝕻𝖆𝖗𝖙34
ویو ا/ت
صبح ساعت 8 بیدار شدم. رفتم ی دوش گرفتم. موهام رو خشک کردم. یکم ارایش لایت کردم. ی شلوار جرم مشکی با ی کت جرم کوتاه پوشیدم و ی چکمه بلند مشکی پوشیدم رفتم پایین.
دیدم شوگا داخل اشپز خونست. رفتم پیشش.
ا/ت: سلام(سرد)
شوگا: سلام.
ا/ت: امشب ساعت چند راه میفتیم؟
شوگا: 12شب.
ا/ت: خوب نقشه.
شوگا: دیشب بیدار موندم که نقشه بکشم. جزئیات رو میگم برات بیارن.
ا/ت: ممنون.
شوگا: بشین رو صندلی ی چیزی بخور.
ا/ت:(نشست)
ویو ا/ت
نمیدونم چرا خیلی کنجکاوم بدونم با دوست دخترش چه جوری اشنا شده؟
ولی اول باید بپرسم چرا انقدر باهام مهربونه؟
ا/ت: شوگا
شوگا: بله؟
ا/ت: چرا انقدر رفتارت با من خوبه؟
شوگا: من رفتارم مثل همیشست و تو چون دست راستمی همچین امکاناتی رو در اختیارت میزارم.
ا/ت: اها. میشه ی سوال دیگه هم بپرسم؟
شوگا: بپرس.
ا/ت: چطوری با دوست دخترت اشنا شدی؟
شوگا: اونش به تو مربوط نیست.
ا/ت: باشه. برام بهم نیست.
من دیگه میرم تو اتاقم.
شوگا: باشه. میگم برگه هارو برات بیارن.
ا/ت: باشه.
شوگا: نمی ترسی؟
ا/ت: از چی؟
شوگا: از اینکه ممکنه تو این عملایت کشته بشی؟
ا/ت: برام مهم نیست. من مرگ رو به دنیا ترجیح میدم.
شوگا: چرا؟
ا/ت: از همون بچگی تا الان با کتک بدبختی بزرگ شدم. دیگه واقعا حوصله این دنیا رو ندارم.
من دیگه برم.
شوگا: باشه.
ویو ا/ت.
رفتم تو اتاقم نشستم رو صندلی و داشتم برگه ها رو نگاه میکردم.
اصلا نفهمیدم ساعت چه جوری گذشت. که یهو شوگا امد داخل.
ا/ت: یاد ندادن در بزنی؟
شوگا: دختر معلوم هست کجایی؟
ا/ت: چطور؟
شوگا: ساعت11 شبه.
ا/ت: چیییییییی؟؟
شوگا: پاشو امده شو وسایلیم که به کارت میاد رو وردار. لبتاپتم بیار تو راه دوربیناشون رو هک کنی.
ا/ت: باشه الان میام.
ویو ا/ت
بلند شدم. در کمدم رو باز کردم. تفنگ چاقو خلاصه هرچی لازم بود ور داشتم و رفتم پایین. سوار ی ون با شوگا شدم و راه افتادیم.......
۱۸۲
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.