Part39
ویو بعد از ظهر
کالیسی از ویلا به بهانه خرید بیرون زدم میدونستم صد درصد کوک میفهمه کجام پس با آوریو توی پاساژ قرار گذاشتیم ...یکی یکی به لباس ها نگاه میکردم که کنارم حضور کسی رو حس کردم نیم نگاهی کردم که خودش بود
آوریو:چرا میخوای قبل کوک بفهمی؟
کالیسی:راز ممنوعه رو برام بفرس میخونم نباید کوک بهم شک کنه وگر نه همه چی نابود میشه
آوریو:فهمیدم
کالیسی:پیرهنی که نظرمو جلب کرده بود رو برداشتم و به صندوق رفتم بعد از حساب کردن از فروشگاه خارج شدم و به سمت ویلا راه افتادم
+قربان برای همه چی حاظریم
_خوبه فعلا صبر کنید
+قربان جدیدا خبر اومده که خانم لارا از حبس خونگی بیرون اومده
_فعلا کاری بهش نداشته باشید ولی حواستونو جمع کنید
کالیسی:تماس رو قطع کردم و به هوای طوفانی خیره شدم دیگه وقتشه
کوک:چی وقتشه(از پشت بغلش کرد )
کالیسی:آوریو گفته تا آخر این هفته مسئله تمومه!
کوک:نکنه تو داشتی رسیدن وقت جداییمون رو میگفتی؟
کالیسی:به سمتش برگشتم و به چهره نگرانش خیره شدم
نه عزیزم اون قرار داد برای زمانی بود که عاشق هم نشده بودیم
کوک:از هیچ چیز این بازی کثیف نمیترسم جز قسمت از دست دادن تو
کالیسی:لبخند تلخی بهش زدم
عزیزم اعتماد آشغال ترین چیز توی زمینه همون طور که من بهت اعتماد کردم و پشیمون شدم توهم پشیمون میشی (توی ذهنش)
&حال خواهید گفت کالیسی چرا داره همه چیز رو نابود میکنه اما
هیچ چیز بعد از یک مرد تحقیر شده خطر ناک تر از یک زن تند و عصبی نیس
زنان قلب های نرمی دارن تا زمانی که توسط شوهر یا پدر یا اطرافشون شکسته بشه
کالیسی جواب بازی کثیف ۳ نفر رو خواهد داد
اما تقدیر عشق ی چیز دیگه ای خواهد گفت
و اما دلیل انتقام کالیسی از کوک سؤاستفاده از اون از اعتماد کالیسی بود و با این که از بازی کثیف خبر داشت جلوی این بازی رو نگرفته بود
درسته کالیسی دیوانه وار عاشق کوک بود ولی آتیشی که در قلب او شوله ور کرده بودن خاموشی نداشت باید برای مرد های قدرت مند اطرافش درسی میداد
چون او یک زن و یک ارتش تک نفرس!
ویو چند روز بعد
کالیسی از ویلا به بهانه خرید بیرون زدم میدونستم صد درصد کوک میفهمه کجام پس با آوریو توی پاساژ قرار گذاشتیم ...یکی یکی به لباس ها نگاه میکردم که کنارم حضور کسی رو حس کردم نیم نگاهی کردم که خودش بود
آوریو:چرا میخوای قبل کوک بفهمی؟
کالیسی:راز ممنوعه رو برام بفرس میخونم نباید کوک بهم شک کنه وگر نه همه چی نابود میشه
آوریو:فهمیدم
کالیسی:پیرهنی که نظرمو جلب کرده بود رو برداشتم و به صندوق رفتم بعد از حساب کردن از فروشگاه خارج شدم و به سمت ویلا راه افتادم
+قربان برای همه چی حاظریم
_خوبه فعلا صبر کنید
+قربان جدیدا خبر اومده که خانم لارا از حبس خونگی بیرون اومده
_فعلا کاری بهش نداشته باشید ولی حواستونو جمع کنید
کالیسی:تماس رو قطع کردم و به هوای طوفانی خیره شدم دیگه وقتشه
کوک:چی وقتشه(از پشت بغلش کرد )
کالیسی:آوریو گفته تا آخر این هفته مسئله تمومه!
کوک:نکنه تو داشتی رسیدن وقت جداییمون رو میگفتی؟
کالیسی:به سمتش برگشتم و به چهره نگرانش خیره شدم
نه عزیزم اون قرار داد برای زمانی بود که عاشق هم نشده بودیم
کوک:از هیچ چیز این بازی کثیف نمیترسم جز قسمت از دست دادن تو
کالیسی:لبخند تلخی بهش زدم
عزیزم اعتماد آشغال ترین چیز توی زمینه همون طور که من بهت اعتماد کردم و پشیمون شدم توهم پشیمون میشی (توی ذهنش)
&حال خواهید گفت کالیسی چرا داره همه چیز رو نابود میکنه اما
هیچ چیز بعد از یک مرد تحقیر شده خطر ناک تر از یک زن تند و عصبی نیس
زنان قلب های نرمی دارن تا زمانی که توسط شوهر یا پدر یا اطرافشون شکسته بشه
کالیسی جواب بازی کثیف ۳ نفر رو خواهد داد
اما تقدیر عشق ی چیز دیگه ای خواهد گفت
و اما دلیل انتقام کالیسی از کوک سؤاستفاده از اون از اعتماد کالیسی بود و با این که از بازی کثیف خبر داشت جلوی این بازی رو نگرفته بود
درسته کالیسی دیوانه وار عاشق کوک بود ولی آتیشی که در قلب او شوله ور کرده بودن خاموشی نداشت باید برای مرد های قدرت مند اطرافش درسی میداد
چون او یک زن و یک ارتش تک نفرس!
ویو چند روز بعد
۱.۳k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.