«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۴٠
_دکترم!
دو سه روز پیش که اونجوری تو خیابون پیدات کردم اوردمت خیس بودی مجبور شدم معاینت کنن!
ابروهام بیشتر بالا پرید و تعجب کردم
_دو سه روز پیش؟
سوالی نگاهم کرد که ادامه دادم
_مگه همین دیشب نبود؟
خندید و نچی گفت
باید بابت اون شب ازش تشکر میکردم
لب باز کردم
_مرسی که اون شب نجاتم دادین
اگه شما نبودین معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد
حتما مرده بودیم یا تا صبح یخ بسته بودیم..
دور چشماش چین افتاد
_هی میخوای اون شبو یادم بیاری و کنجکاوم کنی؟
بی خبر از متلکی که انداخته بود گفتم
_نه قصدم این نبود
خندید
با گرفتن منظورش اخمی کردم
پسره ی ع ن ت ر
پارت: ۴٠
_دکترم!
دو سه روز پیش که اونجوری تو خیابون پیدات کردم اوردمت خیس بودی مجبور شدم معاینت کنن!
ابروهام بیشتر بالا پرید و تعجب کردم
_دو سه روز پیش؟
سوالی نگاهم کرد که ادامه دادم
_مگه همین دیشب نبود؟
خندید و نچی گفت
باید بابت اون شب ازش تشکر میکردم
لب باز کردم
_مرسی که اون شب نجاتم دادین
اگه شما نبودین معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد
حتما مرده بودیم یا تا صبح یخ بسته بودیم..
دور چشماش چین افتاد
_هی میخوای اون شبو یادم بیاری و کنجکاوم کنی؟
بی خبر از متلکی که انداخته بود گفتم
_نه قصدم این نبود
خندید
با گرفتن منظورش اخمی کردم
پسره ی ع ن ت ر
۹۶۱
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.