주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~43
علامت تو ذهن°°
✩̣̣̣̣̣ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩ͯ•͙͙✧⃝•͙͙✩ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩̣̣̣̣̣ͯ
مینجی:بله مستر
کوک:پدر و مادرمم میخوان ببیننت
مینجی:چرا
کوک:خب میخوان عروس اینده شون ببین دیگه
مینجی:خب کی!؟.
کوک:امشب
مینجی:اوووو چقدر زود
کوک:کجا زوده ها خب خلاصه امشب ساعت 7
مینجی:اوکککک
خ. ک؛:ارباب برا صبحونه نمیاید
کوک:الان میام میتونی بری
مینجی:هووو من لباسمو عوض میکنم توهم لباستو عوض کن
کوک:اوک*اسلاید2 لباس کوک و 3 مینجی..وبعدش رفتن پایین صبحونه خوردن و کوک رفت یه سر شرکت و مینجی موند ت. عمارت*
مینجی:هممم خب وقتشه دیگه نقشمو عملی کنم...... لورا اااا
لورا:بله
مینجی:بیا اتاق باهام یه کاری دارم
اتاق :
لورا:چیشده
مینجی:بیا*رفتن تو دستشویی نگران نباشید این اتاق کسی توش نبوده دستشویی پاکه*
لورا:چرا اومدیم اینجا
مینجی:کله عمارت دوربین هس سوراخ تا سوراخش تو حموم حتا شنود هس ولی تو دستشویی ها نیس هیچی اینجا بهتره که بگیم
لورا:خب چیشده
مینجی:ببین..........
پیش کوک :
تو شرکت:
کوک:چطوری ته
ته:خوبم تو چی
کوک:منم خوبم اوضاع شرکت درچه حالیه
ته:خوبه همه چیزسره جاشه ولی.......
کوک:ولی چی.....
ته:تو شرکت مینجی یه اتفاقی افتاده
کوک:چیشده
ته:خب راستش
پیشه مینجی و لورا:
مینجی:فهمیدی
لورا:مطمئنی
مینجی:اره
لورا:امید وارم جون سالم به در ببری
مینجی:خب ببین اشپزخونه هم پر از دوربین های مخفی چون امکان داره یکی یه چیزی تو غذا بریزه و خودت میدونی برا همین ببینم نهار امروز چیه
لورا:امم خب *******هس
مینجی:خب اینو ببین یه جلد مواد غذایی تو این بریزی و موقع غذا درست کردن بریز تو غذا
لورا:اوک بیا ریختنش تو این جلد مواد غذایی که الان نیس فقط جلدش اینه
مینجی:موقع درست کردن غذا بریز توش خب من رفتم
✩̣̣̣̣̣ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩ͯ•͙͙✧⃝•͙͙✩ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩̣̣̣̣̣ͯ
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~43
علامت تو ذهن°°
✩̣̣̣̣̣ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩ͯ•͙͙✧⃝•͙͙✩ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩̣̣̣̣̣ͯ
مینجی:بله مستر
کوک:پدر و مادرمم میخوان ببیننت
مینجی:چرا
کوک:خب میخوان عروس اینده شون ببین دیگه
مینجی:خب کی!؟.
کوک:امشب
مینجی:اوووو چقدر زود
کوک:کجا زوده ها خب خلاصه امشب ساعت 7
مینجی:اوکککک
خ. ک؛:ارباب برا صبحونه نمیاید
کوک:الان میام میتونی بری
مینجی:هووو من لباسمو عوض میکنم توهم لباستو عوض کن
کوک:اوک*اسلاید2 لباس کوک و 3 مینجی..وبعدش رفتن پایین صبحونه خوردن و کوک رفت یه سر شرکت و مینجی موند ت. عمارت*
مینجی:هممم خب وقتشه دیگه نقشمو عملی کنم...... لورا اااا
لورا:بله
مینجی:بیا اتاق باهام یه کاری دارم
اتاق :
لورا:چیشده
مینجی:بیا*رفتن تو دستشویی نگران نباشید این اتاق کسی توش نبوده دستشویی پاکه*
لورا:چرا اومدیم اینجا
مینجی:کله عمارت دوربین هس سوراخ تا سوراخش تو حموم حتا شنود هس ولی تو دستشویی ها نیس هیچی اینجا بهتره که بگیم
لورا:خب چیشده
مینجی:ببین..........
پیش کوک :
تو شرکت:
کوک:چطوری ته
ته:خوبم تو چی
کوک:منم خوبم اوضاع شرکت درچه حالیه
ته:خوبه همه چیزسره جاشه ولی.......
کوک:ولی چی.....
ته:تو شرکت مینجی یه اتفاقی افتاده
کوک:چیشده
ته:خب راستش
پیشه مینجی و لورا:
مینجی:فهمیدی
لورا:مطمئنی
مینجی:اره
لورا:امید وارم جون سالم به در ببری
مینجی:خب ببین اشپزخونه هم پر از دوربین های مخفی چون امکان داره یکی یه چیزی تو غذا بریزه و خودت میدونی برا همین ببینم نهار امروز چیه
لورا:امم خب *******هس
مینجی:خب اینو ببین یه جلد مواد غذایی تو این بریزی و موقع غذا درست کردن بریز تو غذا
لورا:اوک بیا ریختنش تو این جلد مواد غذایی که الان نیس فقط جلدش اینه
مینجی:موقع درست کردن غذا بریز توش خب من رفتم
✩̣̣̣̣̣ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩ͯ•͙͙✧⃝•͙͙✩ͯ┄•͙✧⃝•͙┄✩̣̣̣̣̣ͯ
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۲.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.