وقتی ما عضو نهم هستیم و تازه وارد گروه شدیم اوایل } p1
وقتی ما عضو نهم هستیم و تازه وارد گروه شدیم اوایل } p1
#درخواستی #استری_کیدز #سناریو
روز اولت میشه گفت اصلا از اتاقت بیرون نیامدی بخاطر خجالتی که داشتی پسرا برای اینکه معذب نشی برات یک اتاق خالی فقط برای تو داده بودند و کل روز تا وقتی که چان بیاد توی تخت بودی..با تقه ای در اتاقت صدا داد زود از سرجات بلند شدی دستی به موهات زدی و گفتی: بفرمایید...
چان با لبخند مهربونش وارد اتاقت شد با دیدنت لبخندش پررنگتر از قبل شد و روبه روت وایستاد
چان:خوب خوابیدی؟
سرتو به دو جهت تکان دادی که معنی مثبت بود!
چان: خوبه..*لبخند* پس بهتره که بیای شام .. امادست
=باشه..یکم دیگه میام!
سری تکان داد و رفت
لباس هاتو عوض کردی و از اتاقت بیرون امدی میتونستی صداشونو از اشپز خونه بشنوی هنوز کامل اسماشون رو بلد نبودی و خجالت میکشیدی دوباره بپرسی ..
اروم و ساکت در اتاقت را بستی، صدای یکی از اعضا رو شنیدی برگشتی و به پشتت نگاه کردی که چانگبین بود
چانگبین: اوه..ات بودی دیگه نه؟
سرتو تکان دادی و جواب دادی
=بله...
چانگبین: خوبه .. بیا بریم خیلی گشنمه
برات بانمک بود و این سومین نفر بود که باهاش حرف زدی!
دوتاتونم از پله ها پایین اومدید
با دیدن اعضا که همشون بع میز حمله کرده بودند و بدون توجه به تو فقط به شکمشون میرسیدین باعث شد لبخندی روی صورتت شکل بگیره:)!
اروم رفتی و روی صندلی خالی ای نشستی
لینو: خب..حداقل یکم جلو ات ادم باشید! هرکی ندونه فکر میکنه از باغ وحش فرار کردین
فلیکس: هیونگ نگران نباش ..* دهن پر،بعد از قورت دادن غذاش* دوروز دیگه اونم مث ما میشه!
لینو: درسته * برگشت و به تو نگاه کرد* ..قراره دیوونت کنن!
لبخندی زدی و سرت را پایین انداختی
تاحالا تو جمع این همه پسر نبودی و یکم معذب بودی یکی از اعضا که میشود جونگین انگار متوجه تو شده بود و سعی میکرد زیاد بهت نگاه نکنه تا معذب یا اذیت نشی!
هیونجین: آیی..مردم از سرمااا..
هیون در ورودی را بست و کامل وارد خوابگاه شد کل بدنش پر از برف بود که همه اعضا با دیدن وضعش خندیدن
هیونجین: .. دیگه هیچوقت نمیرم نودل بخرم!
سونگمین: چرا؟
کاپشنشو دراورد و انداخت روی کاناپه به سمت بخاری رفت و دستاشو نزدیکش برد..
هیونجین: چرا؟ .. یخ کردم تو این سرما..
لینو: هیونا دیر کردی..بیا بشین از هنرای انگشتام یکم بخور
دوباره همشون زدن زیر خنده...
میشه گفت این اکیپ فوق العادست ! یک لیدر مهربون همراه با اعضای پر انرژی و پایه! دقیقا اکیپی که دنبالش بودی بودند!
#درخواستی #استری_کیدز #سناریو
روز اولت میشه گفت اصلا از اتاقت بیرون نیامدی بخاطر خجالتی که داشتی پسرا برای اینکه معذب نشی برات یک اتاق خالی فقط برای تو داده بودند و کل روز تا وقتی که چان بیاد توی تخت بودی..با تقه ای در اتاقت صدا داد زود از سرجات بلند شدی دستی به موهات زدی و گفتی: بفرمایید...
چان با لبخند مهربونش وارد اتاقت شد با دیدنت لبخندش پررنگتر از قبل شد و روبه روت وایستاد
چان:خوب خوابیدی؟
سرتو به دو جهت تکان دادی که معنی مثبت بود!
چان: خوبه..*لبخند* پس بهتره که بیای شام .. امادست
=باشه..یکم دیگه میام!
سری تکان داد و رفت
لباس هاتو عوض کردی و از اتاقت بیرون امدی میتونستی صداشونو از اشپز خونه بشنوی هنوز کامل اسماشون رو بلد نبودی و خجالت میکشیدی دوباره بپرسی ..
اروم و ساکت در اتاقت را بستی، صدای یکی از اعضا رو شنیدی برگشتی و به پشتت نگاه کردی که چانگبین بود
چانگبین: اوه..ات بودی دیگه نه؟
سرتو تکان دادی و جواب دادی
=بله...
چانگبین: خوبه .. بیا بریم خیلی گشنمه
برات بانمک بود و این سومین نفر بود که باهاش حرف زدی!
دوتاتونم از پله ها پایین اومدید
با دیدن اعضا که همشون بع میز حمله کرده بودند و بدون توجه به تو فقط به شکمشون میرسیدین باعث شد لبخندی روی صورتت شکل بگیره:)!
اروم رفتی و روی صندلی خالی ای نشستی
لینو: خب..حداقل یکم جلو ات ادم باشید! هرکی ندونه فکر میکنه از باغ وحش فرار کردین
فلیکس: هیونگ نگران نباش ..* دهن پر،بعد از قورت دادن غذاش* دوروز دیگه اونم مث ما میشه!
لینو: درسته * برگشت و به تو نگاه کرد* ..قراره دیوونت کنن!
لبخندی زدی و سرت را پایین انداختی
تاحالا تو جمع این همه پسر نبودی و یکم معذب بودی یکی از اعضا که میشود جونگین انگار متوجه تو شده بود و سعی میکرد زیاد بهت نگاه نکنه تا معذب یا اذیت نشی!
هیونجین: آیی..مردم از سرمااا..
هیون در ورودی را بست و کامل وارد خوابگاه شد کل بدنش پر از برف بود که همه اعضا با دیدن وضعش خندیدن
هیونجین: .. دیگه هیچوقت نمیرم نودل بخرم!
سونگمین: چرا؟
کاپشنشو دراورد و انداخت روی کاناپه به سمت بخاری رفت و دستاشو نزدیکش برد..
هیونجین: چرا؟ .. یخ کردم تو این سرما..
لینو: هیونا دیر کردی..بیا بشین از هنرای انگشتام یکم بخور
دوباره همشون زدن زیر خنده...
میشه گفت این اکیپ فوق العادست ! یک لیدر مهربون همراه با اعضای پر انرژی و پایه! دقیقا اکیپی که دنبالش بودی بودند!
۱۸.۳k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.