رئیس من
رئیس من
پارت ۶
هیون سو بود(اکسش) یهو داد خیلی بلندی زدم
ا.ت: ولم کن عوضیییییی
هیون سو: اوووو بیبی خیلی وقته ندیدمت دلت برام تنگ نشده بود؟
ا.ت: ولم کن
هیون : به همین زودی میخوای در بری
ا.ت: گفتم ولم کن عوضی
جیمین ویو
داشتم از ساختمون میرفتم پایین که صدای جیغ یه دخترو شندیم یکم آشنا بود وقتی رسیدم پایین دیدم دوتا پسر یه دخترو گرفته بودن وایسا ببینم این همون دخترس که امروز استخدام شد
جیمین: هوی عوضی مگه نمیگه ولش کن؟
هیون سو: شما کی باشی؟
جیمین: من رئی..........
ا.ت: دوست پسرمه
تعجب کردم یه نگاه به ا.ت کردم از نگاش فهمیدم که میگه خواهش میکنم کمکم کن رو به پسره کردم و با جدییت نگاهش میکردم که گفت
هیون سو : کی دوست پسر دار شدی؟تو که حتی حاضر نبودی با یه پسر هم حرف بزنی من به زور راضیت کردم بعد الان با این رل زدی ؟
جیمین: دهنتو ببند عوضی همین الان ولش کن
هیون سو : اگه ولش نکنم چیکار میکنی؟
جیمین یه اسلحه(کلت) از توی جیبش در آورد و گفت
جیمین: یا ولش میکنی یا مغزتو میترکونم.
هیون سو ا.ت رو ول کرد و گفت
هیون سو: اوکی نمیخواد شلوغش کنی
و سریع از اوجا در رفت
ا.ت: ممنون آقای پارک کمک بزرگی کردید
جیمین: فقط همین دفعه بود رو نگیریا
ا.ت: حالا نه خیلی دوست دارم با شما باشم
جیمین : از خداتم باشه. راستی بیا برسونمت دیر وقته
جیمین رفت و ماشینشو از توی پارکینگ آورد من سوار شدم یکم که از مسیر رو طی کردیم جیمین گفت
پارت ۶
هیون سو بود(اکسش) یهو داد خیلی بلندی زدم
ا.ت: ولم کن عوضیییییی
هیون سو: اوووو بیبی خیلی وقته ندیدمت دلت برام تنگ نشده بود؟
ا.ت: ولم کن
هیون : به همین زودی میخوای در بری
ا.ت: گفتم ولم کن عوضی
جیمین ویو
داشتم از ساختمون میرفتم پایین که صدای جیغ یه دخترو شندیم یکم آشنا بود وقتی رسیدم پایین دیدم دوتا پسر یه دخترو گرفته بودن وایسا ببینم این همون دخترس که امروز استخدام شد
جیمین: هوی عوضی مگه نمیگه ولش کن؟
هیون سو: شما کی باشی؟
جیمین: من رئی..........
ا.ت: دوست پسرمه
تعجب کردم یه نگاه به ا.ت کردم از نگاش فهمیدم که میگه خواهش میکنم کمکم کن رو به پسره کردم و با جدییت نگاهش میکردم که گفت
هیون سو : کی دوست پسر دار شدی؟تو که حتی حاضر نبودی با یه پسر هم حرف بزنی من به زور راضیت کردم بعد الان با این رل زدی ؟
جیمین: دهنتو ببند عوضی همین الان ولش کن
هیون سو : اگه ولش نکنم چیکار میکنی؟
جیمین یه اسلحه(کلت) از توی جیبش در آورد و گفت
جیمین: یا ولش میکنی یا مغزتو میترکونم.
هیون سو ا.ت رو ول کرد و گفت
هیون سو: اوکی نمیخواد شلوغش کنی
و سریع از اوجا در رفت
ا.ت: ممنون آقای پارک کمک بزرگی کردید
جیمین: فقط همین دفعه بود رو نگیریا
ا.ت: حالا نه خیلی دوست دارم با شما باشم
جیمین : از خداتم باشه. راستی بیا برسونمت دیر وقته
جیمین رفت و ماشینشو از توی پارکینگ آورد من سوار شدم یکم که از مسیر رو طی کردیم جیمین گفت
۱۲.۴k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.