*پارت شانزدهم*
هیچی درمورد اون شب بهم نگفت،نگفت که چه اتفاقی براش افتاده...
نکنه همه چیو فهمیده...
ولی اگه فهمیده بود حتما کلی داد و بیداد میکرد و سریع از اینجا میرفت.
_لعنتی...دیگه دارم دیوونه میشم
ویو ا.ت:
به صورت بی حس خودم تو اینه خیره شدم...
این اواخر فکر میکردم که دیگه اونطور که دوست دارم و بدون اینکه کسی بهم زور بگه دارم زندگی میکنم.
فکر میکردم چند تا دوست جدید دارم که میتونم باهاشون خوشحال باشم...
با خودم میگفتم واووو منی که تو کل عمرم فقط یه دوست داشتم جز یونگی قراره با چند نفر دیگه هم آشنا بشم...
ولی همه این خیالا با لو رفتن نقشه یونگی بگا رفت.
حتما کوکی و بقیه از ماجرا خبر داشتن...واسه همین انقد راحت باهام ارتباط برقرار کردن.
سوزش اشکو تو چشمام حس میکردم
+از همتون متنفرم،حرو**مزاده های دورو
اینو میگم و گوشیمو محکم میکوبم تو آینه
+لعنتیییی
آروم رو زمین میشینم و زانوهامو بغل میکنم
+منم مثل شما نقاب میزنم و خیلی خوب این فیلمو پیش میبرم
حدود نیم ساعت بی حرکت همونجا میشینم و به یه نقطه مبهم خیره میشم
ولی بعد به خودم میام و اروم بلند میشم
+الان وقت گریه و زاری نیست ا.ت...قراره بازیگر خوبی باشی...
به سمت آینه شکسته شده میرم،همه ی تیکه هاشو جمع میکنم و میندازم تو سطل زباله...
گوشیو از رو زمین برمیدارم و روشنش میکنم...
صفحش شکسته و نیاز به تعمیر داره ولی مهم نیس،دیگه هیچی مهم نیس...
به صاحبخونم که یه خانوم میانساله زنگ میزنم
☆الو ا.ت تویی؟
+سلام خانوم چو حالتون خوبه؟
☆خودتی؟
+معلومه که خودمم
☆ولی تو که هیچوقت سلام نمیکردی
+با تربیت شدم دیگه
☆خیله خب،چی شده زنگ زدی عزیزم؟
+راستش آینه تون شکسته...زنگ زدم که خسارتشو بهتون بدم یا خودتون یه آینه انتخاب کنید تا بخرمش
☆مشکلی نی-
پریدم وسط حرفش
+من باید حتما براتون جبران کنم
☆امممم یه آینه به سلیقه خودت بزار جاش عزیزم
+چشم...به هرحال باید بهتون میگفتم آخه قرداد امضا کردیم
☆تو بهترین مستاجری هستی که تا الان داشتم
+ممنونم خانوم چو،ببخشید مزاحمتون شدم...خدافظ
☆مزاحم چیه؟خدافظ عزیزم
گوشیو قطع میکنم و شروع به مرتب کردن اتاق و خونه میکنم...
همینطور که خونه رو مرتب میکنم دنبال یه بهانه خوب برای اون شب میگردم
+چی بهش بگم که باور کنه؟با یکی دعوا کردم؟خیلی غیر قابل باوره
+دوستم بهم خیانت کرد؟اینم نه اون حتما جودا رو میشناسه...
چی بهش بگممممم؟
*
بل بل
و اینگونع بود کع من نجات پیدا کردم و خوردع نشدم😂
نکنه همه چیو فهمیده...
ولی اگه فهمیده بود حتما کلی داد و بیداد میکرد و سریع از اینجا میرفت.
_لعنتی...دیگه دارم دیوونه میشم
ویو ا.ت:
به صورت بی حس خودم تو اینه خیره شدم...
این اواخر فکر میکردم که دیگه اونطور که دوست دارم و بدون اینکه کسی بهم زور بگه دارم زندگی میکنم.
فکر میکردم چند تا دوست جدید دارم که میتونم باهاشون خوشحال باشم...
با خودم میگفتم واووو منی که تو کل عمرم فقط یه دوست داشتم جز یونگی قراره با چند نفر دیگه هم آشنا بشم...
ولی همه این خیالا با لو رفتن نقشه یونگی بگا رفت.
حتما کوکی و بقیه از ماجرا خبر داشتن...واسه همین انقد راحت باهام ارتباط برقرار کردن.
سوزش اشکو تو چشمام حس میکردم
+از همتون متنفرم،حرو**مزاده های دورو
اینو میگم و گوشیمو محکم میکوبم تو آینه
+لعنتیییی
آروم رو زمین میشینم و زانوهامو بغل میکنم
+منم مثل شما نقاب میزنم و خیلی خوب این فیلمو پیش میبرم
حدود نیم ساعت بی حرکت همونجا میشینم و به یه نقطه مبهم خیره میشم
ولی بعد به خودم میام و اروم بلند میشم
+الان وقت گریه و زاری نیست ا.ت...قراره بازیگر خوبی باشی...
به سمت آینه شکسته شده میرم،همه ی تیکه هاشو جمع میکنم و میندازم تو سطل زباله...
گوشیو از رو زمین برمیدارم و روشنش میکنم...
صفحش شکسته و نیاز به تعمیر داره ولی مهم نیس،دیگه هیچی مهم نیس...
به صاحبخونم که یه خانوم میانساله زنگ میزنم
☆الو ا.ت تویی؟
+سلام خانوم چو حالتون خوبه؟
☆خودتی؟
+معلومه که خودمم
☆ولی تو که هیچوقت سلام نمیکردی
+با تربیت شدم دیگه
☆خیله خب،چی شده زنگ زدی عزیزم؟
+راستش آینه تون شکسته...زنگ زدم که خسارتشو بهتون بدم یا خودتون یه آینه انتخاب کنید تا بخرمش
☆مشکلی نی-
پریدم وسط حرفش
+من باید حتما براتون جبران کنم
☆امممم یه آینه به سلیقه خودت بزار جاش عزیزم
+چشم...به هرحال باید بهتون میگفتم آخه قرداد امضا کردیم
☆تو بهترین مستاجری هستی که تا الان داشتم
+ممنونم خانوم چو،ببخشید مزاحمتون شدم...خدافظ
☆مزاحم چیه؟خدافظ عزیزم
گوشیو قطع میکنم و شروع به مرتب کردن اتاق و خونه میکنم...
همینطور که خونه رو مرتب میکنم دنبال یه بهانه خوب برای اون شب میگردم
+چی بهش بگم که باور کنه؟با یکی دعوا کردم؟خیلی غیر قابل باوره
+دوستم بهم خیانت کرد؟اینم نه اون حتما جودا رو میشناسه...
چی بهش بگممممم؟
*
بل بل
و اینگونع بود کع من نجات پیدا کردم و خوردع نشدم😂
۱۸.۴k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.