𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞
𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞
<<𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞>>
𝐏𝐚𝐫𝐭 8
ته: سریع انجامش دادم دقت نکردم
ات:«با بالش میزنه تو سر ته» ایش
ته: آی مگه من چیکار کردممم
ات: حرف نزن پاشو بریمم
ته: خب
ویو ات
رفتیم صبحونه خوردیم و تصمیم گرفتیم با ماشین تهیونگ بریم کل راه داشتم نگاش میکردم خیلی جذابه
تا با صدای ته به خودم اومدم
ته: جذاب ندیدی؟
ات: ها؟ چی؟ کجا؟ کی؟
ته: بریم پایین رسیدیم
ات تا پیاده میشه سانا رو میبینه و باهاش سلام میکنه
سانا: سلام شوهر خواهررر
ته: ایشالا آینده😂
ات: سانا بذار بریم اونور بجوری کتکت بزنم
سانا فرار میکنه ات میره دنبالش تاا میوفته روی شیشه و زانوش زخمی میشه
ته: ات خوبییی؟(نگران)
ات: آ.. آره
ته: پاشو ببینم
ات: نمیتونم پاشم
ویو ته
وقتی پاشو دیدم فهمیدم چقدر بد خونی شده پاشدم ببرمش دکتر..
شوگا: تهیونگ از اینجا با بیمارستان یا درمانگاه چندین کیلومتر راهه بیارش اینجا خودم خیر سرم دکترم
شوگا پای ات رو تا جایی که بشه پاند پیچی میکنه ات که از کار شوگا خندش گرفته بود گفت: شوگا حالا میخوای کل باند رو بزنی به پای منن؟
شوگا: آمم باشه خدافظظ
ات: خدافظظ
تهیونگ میره برای ات چادر رو درست میکنه و براید استایل میذارتش تو چادر
ات: آیی
تهیونگ: خوب میشه باباا
ات: برو بیرون لباسم عوض کنم
تهیونگ: نهه منم پام درد میکنه هاا آییی
ات: بدو بینمم
اسلاید 2لباس جدید ات
اسلاید 3 ته
حوصله ندارم بنویسمم
<<𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞>>
𝐏𝐚𝐫𝐭 8
ته: سریع انجامش دادم دقت نکردم
ات:«با بالش میزنه تو سر ته» ایش
ته: آی مگه من چیکار کردممم
ات: حرف نزن پاشو بریمم
ته: خب
ویو ات
رفتیم صبحونه خوردیم و تصمیم گرفتیم با ماشین تهیونگ بریم کل راه داشتم نگاش میکردم خیلی جذابه
تا با صدای ته به خودم اومدم
ته: جذاب ندیدی؟
ات: ها؟ چی؟ کجا؟ کی؟
ته: بریم پایین رسیدیم
ات تا پیاده میشه سانا رو میبینه و باهاش سلام میکنه
سانا: سلام شوهر خواهررر
ته: ایشالا آینده😂
ات: سانا بذار بریم اونور بجوری کتکت بزنم
سانا فرار میکنه ات میره دنبالش تاا میوفته روی شیشه و زانوش زخمی میشه
ته: ات خوبییی؟(نگران)
ات: آ.. آره
ته: پاشو ببینم
ات: نمیتونم پاشم
ویو ته
وقتی پاشو دیدم فهمیدم چقدر بد خونی شده پاشدم ببرمش دکتر..
شوگا: تهیونگ از اینجا با بیمارستان یا درمانگاه چندین کیلومتر راهه بیارش اینجا خودم خیر سرم دکترم
شوگا پای ات رو تا جایی که بشه پاند پیچی میکنه ات که از کار شوگا خندش گرفته بود گفت: شوگا حالا میخوای کل باند رو بزنی به پای منن؟
شوگا: آمم باشه خدافظظ
ات: خدافظظ
تهیونگ میره برای ات چادر رو درست میکنه و براید استایل میذارتش تو چادر
ات: آیی
تهیونگ: خوب میشه باباا
ات: برو بیرون لباسم عوض کنم
تهیونگ: نهه منم پام درد میکنه هاا آییی
ات: بدو بینمم
اسلاید 2لباس جدید ات
اسلاید 3 ته
حوصله ندارم بنویسمم
۸۸۵
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.