عاشق یک هرزه شدم(1)part
لیرا ویو
سکسی ترین لباسمو پوشیدمو خودمو واسه امشب جذاب ترین زن رویاها کردم
کفش های پاشنه بلندم رو پوشیدم و از در عمارت زدم بیرون
فلش نکست به روز بعد
دیگه این دل درد ها برام عادی بود لباسامو پوشیدم و بعد گرفتن یه دسته دلار چشمام برق زد گذاشتمش داخل کیفم و از خونه اون مرد رفتم بیرون
شماره ای به گوشیم زنگ زد
جونگ کوک ویو
حالم خوب نبود شرکتم داشت ورشکسته میشد نیاز های جن.سیم هم زیاد شده بود
همونطور که هان(دوست صمیمی جونگ کوک)گفته بود باید یکی رو واسه یه شب اجاره کنم
پس به شماره ای که توی سایت دیده بودم زنگ زدم
لیرا ویو
+سلام
_سلام بفرمایید
+خانم کیم لیرا؟
_بله بفرمایید
+راستش..برای اون قضیه عااا
_کدوم؟
+همون شبا که از اون چیزا...
با صدای بلند خندیدم
_متوجه شدم
آخه پسر به خجالتی تو چطوری میخواد شب کارو جلو ببره(با خنده)
نویسنده ویو
جونگ کوک شدیدا خجالت کشیده بود دست پاچه جواب داد
+عاا.. ا..امشب ساعت ۹ یه ل..لوکیشن به این شماره میفرستم
_باشه پس خداحافظ(با خنده)
وقتی به خونه رسیدم با یه دوش بدنمو از نجاست دیشب پاک کردم
وقتی یادم میاد چطوری کارم به اینجا کشیده شد حالم بد میشه
فلش بک به سه سال پیش
_مامان خواهش میکنم زنده بمون آقای دکتر باید چیکار کنم؟
+باید دیالیز بشه از پس مخارجش بر میاید؟
با چیزی که به ذهنم اومد با لکنت گفتم
_ب..بله
من با این کارم زندگیمو تباه میکنم ولی جون مادرم مهم تره مسبب این شد که احساسی تصمیم بگیرم الان من یه عمارت بزرگ یه زندگی مجلل دارم با اینکه اون پولای کثیف زندگیمو تغییر داد کم کم این رابطه ها برام نیاز بود احساس نیاز بهش داشتم
وقتی از حموم اومدم بیرون حولمو با یه لباس سکسی عوض کردم و از در عمارت بیرون رفتم سوار ماشین گرون قیمتم شدم و بعد از رسیدن به مقصد پیاده شدم و عمارت غول پیکری رو دیدم
نمیتونستم باور کنم اینجا مال اون باشه
رفتم جلو و زنگ در رو فشار دادم...
بچه ها دوباره گذاشتمش همونطور که میدونید مسدود شدم
پیج مسدودم
@jennie_k
از این به بعد اینو فالو کنین میخوام پیجمو شخصی کنم
سکسی ترین لباسمو پوشیدمو خودمو واسه امشب جذاب ترین زن رویاها کردم
کفش های پاشنه بلندم رو پوشیدم و از در عمارت زدم بیرون
فلش نکست به روز بعد
دیگه این دل درد ها برام عادی بود لباسامو پوشیدم و بعد گرفتن یه دسته دلار چشمام برق زد گذاشتمش داخل کیفم و از خونه اون مرد رفتم بیرون
شماره ای به گوشیم زنگ زد
جونگ کوک ویو
حالم خوب نبود شرکتم داشت ورشکسته میشد نیاز های جن.سیم هم زیاد شده بود
همونطور که هان(دوست صمیمی جونگ کوک)گفته بود باید یکی رو واسه یه شب اجاره کنم
پس به شماره ای که توی سایت دیده بودم زنگ زدم
لیرا ویو
+سلام
_سلام بفرمایید
+خانم کیم لیرا؟
_بله بفرمایید
+راستش..برای اون قضیه عااا
_کدوم؟
+همون شبا که از اون چیزا...
با صدای بلند خندیدم
_متوجه شدم
آخه پسر به خجالتی تو چطوری میخواد شب کارو جلو ببره(با خنده)
نویسنده ویو
جونگ کوک شدیدا خجالت کشیده بود دست پاچه جواب داد
+عاا.. ا..امشب ساعت ۹ یه ل..لوکیشن به این شماره میفرستم
_باشه پس خداحافظ(با خنده)
وقتی به خونه رسیدم با یه دوش بدنمو از نجاست دیشب پاک کردم
وقتی یادم میاد چطوری کارم به اینجا کشیده شد حالم بد میشه
فلش بک به سه سال پیش
_مامان خواهش میکنم زنده بمون آقای دکتر باید چیکار کنم؟
+باید دیالیز بشه از پس مخارجش بر میاید؟
با چیزی که به ذهنم اومد با لکنت گفتم
_ب..بله
من با این کارم زندگیمو تباه میکنم ولی جون مادرم مهم تره مسبب این شد که احساسی تصمیم بگیرم الان من یه عمارت بزرگ یه زندگی مجلل دارم با اینکه اون پولای کثیف زندگیمو تغییر داد کم کم این رابطه ها برام نیاز بود احساس نیاز بهش داشتم
وقتی از حموم اومدم بیرون حولمو با یه لباس سکسی عوض کردم و از در عمارت بیرون رفتم سوار ماشین گرون قیمتم شدم و بعد از رسیدن به مقصد پیاده شدم و عمارت غول پیکری رو دیدم
نمیتونستم باور کنم اینجا مال اون باشه
رفتم جلو و زنگ در رو فشار دادم...
بچه ها دوباره گذاشتمش همونطور که میدونید مسدود شدم
پیج مسدودم
@jennie_k
از این به بعد اینو فالو کنین میخوام پیجمو شخصی کنم
۵۸.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.