5 Part
داشتن ا/ت رو میبردن داخل ماشین.
تهیونگ: تروخدا بزارید پیشش باشم. خواهش میکنم.
$: شما از اقوام ایشون هستید؟
تهیونگ: من شوهرشم. خواهش میکنم.
$: باشه.
دستای ا/ت رو توی دستام گرفتم. نمیتونستم جلوی گریه کردنم رو بگیرم. آره من مقصرم. چطور دلت اومد اینکارو باهاش بکنی؟ لعنت بهت تهیونگ.
اون همیشه سعی میکرد هرموقع که ناراحتم خوشحالم کنه. ولی من....
من لیاقت اون رو ندارم. نتونستم شوهر خوبی براش باشم.
...
لایک
♥️
تهیونگ: تروخدا بزارید پیشش باشم. خواهش میکنم.
$: شما از اقوام ایشون هستید؟
تهیونگ: من شوهرشم. خواهش میکنم.
$: باشه.
دستای ا/ت رو توی دستام گرفتم. نمیتونستم جلوی گریه کردنم رو بگیرم. آره من مقصرم. چطور دلت اومد اینکارو باهاش بکنی؟ لعنت بهت تهیونگ.
اون همیشه سعی میکرد هرموقع که ناراحتم خوشحالم کنه. ولی من....
من لیاقت اون رو ندارم. نتونستم شوهر خوبی براش باشم.
...
لایک
♥️
۳۱.۸k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.