بازی عشق شیطان پارت ۵۳
☆P. . . 53☆
(ویو هه این، کمی قبل:
یه جون و کارلو و مین سو بهم گفتن که اونجا باید چه رفتار و لحنی داشته باشم... و خب تو این چند روز با مین سو تمرین هم داشتم،
یه جون: به عنوان دوست دختر شیطان باید مغرورانه رفتار کنی.
هه این: چرا؟!
یه جون: نمیخوای یکم آبرو داری کنی؟
هه این: نه منظورم...
کارلو: هرچی باشه اونجا الان با حظور شیطان همون ژوئن، رئیس باند سی آی و چند تا از اعضای باند بلک همهمه شده.
مین سو: دقیقا، بهتره یکم مثل شایعات و اطلاعات بقیه رفتار کنی.
هه این: آهان، آره.
زمان حال:
من و چندتای دیگه از آشناهای زندانیا رفته بودیم سمت سالن غذا خوریشون. ما اونجا بودیم و کمی هم باید به افراد کمک میکردیم.
بهم درمورد سونگ هون هم گفتن،
اونجا بودیم که یکی از زندانیا از جاش بلند شد و رفت سمت ژوئن و بقیه بچه ها که سر یه میز بودن انگار اون سونگ هون بود...)
سونگ هون: هِی شیطان، از چند روز پیش که تو و چندتا از باند بلک و رئیس سی آی اومدین به قدر کافی همهمه بود دیگه کم کم هم دارین به اینجا حکمرانی میکنین.
(جونگ مین یکی از افراد نزدیک سونگ هونه، که سونگ هون بهش گفته بود تا میتونه با ژوئن و بقیه بچه ها خوب رفتار کنه تا بهشون نزدیک بشه و خب توی این چند روز تقریبا داشت خوب پیش میرفت)
جونگ مین: هِی سونگ هون چی داری میگی چطور میتونی با اسطوره ای مثل شیطان اینجوری حرف بزنی؟ باید برات باعث افتخار باشه که با اون و دوستاش، اعضای باند های بلک و سی آی هم سلولی شدی.
سونگ هون: به تو ربطی داره؟
ژوئن(با بی محلی): چیه سونگ هون، نکنه بهم حسودیت میشه؟!
سونگ هون: حسودی؟! من به تو؟! هه یه چیزی بگو با عقل جور در بیاد. حالا هم که از صبح همهمه شده که دوست دختر شیطان میاد ملاقاتش و بعدم همراه چندتا آشناهای دیگه میان اینجا. حالا بگو ببینم دوست دخترت از بین اون دخترا کدومشونه؟ امیدوارم خوشگل ترینشون باشه.
ژوئن با این حرف سونگ هون به شدت عصبانی شده بود ولی سعی کرد بهش بی محلی کنه،
که سونگ هون، ظرف ژوئن رو هول داد و افتاد زمین.
ژوئن با عصبانیت و پوزخند از جاش بلند شد.
ژوئن(پوزخند و عصبانیت): نکنه دلت یه فصل کتک میخواد؟
سونگ هون: تو جوجه؟
ژوئن: آره.
که سونگ هون ظرف سوهو رو که جلوی ژوئن نشسته بود رو هول داد که کلش ریخت رو لباس ژوئن.
بعد سوهو هم با عصبانیت از جاش بلند شد.
سوهو(با عصبانیت): هوی عوضی، داری چه غلطی میکنی.
سونگ هون: فقط بهم بگو که دوست دخترت کدومشونه، همین.
که یهویی ژوئن با یه دستش یقه ی سونگ هون رو گرفت.
ژوئن: خیلی دوست داری دوست داری دوست دختر شیطان رو ببینی؟
سونگ هون: البته.
که هه این صبرش تموم شد و از پشت میزی که وایساده بود یکم اومد جلوتر...
هه این(با لحن مغرورانه): منم، دوست دختر شیطان منم.
سونگ هون: تو؟!
(ویو هه این، کمی قبل:
یه جون و کارلو و مین سو بهم گفتن که اونجا باید چه رفتار و لحنی داشته باشم... و خب تو این چند روز با مین سو تمرین هم داشتم،
یه جون: به عنوان دوست دختر شیطان باید مغرورانه رفتار کنی.
هه این: چرا؟!
یه جون: نمیخوای یکم آبرو داری کنی؟
هه این: نه منظورم...
کارلو: هرچی باشه اونجا الان با حظور شیطان همون ژوئن، رئیس باند سی آی و چند تا از اعضای باند بلک همهمه شده.
مین سو: دقیقا، بهتره یکم مثل شایعات و اطلاعات بقیه رفتار کنی.
هه این: آهان، آره.
زمان حال:
من و چندتای دیگه از آشناهای زندانیا رفته بودیم سمت سالن غذا خوریشون. ما اونجا بودیم و کمی هم باید به افراد کمک میکردیم.
بهم درمورد سونگ هون هم گفتن،
اونجا بودیم که یکی از زندانیا از جاش بلند شد و رفت سمت ژوئن و بقیه بچه ها که سر یه میز بودن انگار اون سونگ هون بود...)
سونگ هون: هِی شیطان، از چند روز پیش که تو و چندتا از باند بلک و رئیس سی آی اومدین به قدر کافی همهمه بود دیگه کم کم هم دارین به اینجا حکمرانی میکنین.
(جونگ مین یکی از افراد نزدیک سونگ هونه، که سونگ هون بهش گفته بود تا میتونه با ژوئن و بقیه بچه ها خوب رفتار کنه تا بهشون نزدیک بشه و خب توی این چند روز تقریبا داشت خوب پیش میرفت)
جونگ مین: هِی سونگ هون چی داری میگی چطور میتونی با اسطوره ای مثل شیطان اینجوری حرف بزنی؟ باید برات باعث افتخار باشه که با اون و دوستاش، اعضای باند های بلک و سی آی هم سلولی شدی.
سونگ هون: به تو ربطی داره؟
ژوئن(با بی محلی): چیه سونگ هون، نکنه بهم حسودیت میشه؟!
سونگ هون: حسودی؟! من به تو؟! هه یه چیزی بگو با عقل جور در بیاد. حالا هم که از صبح همهمه شده که دوست دختر شیطان میاد ملاقاتش و بعدم همراه چندتا آشناهای دیگه میان اینجا. حالا بگو ببینم دوست دخترت از بین اون دخترا کدومشونه؟ امیدوارم خوشگل ترینشون باشه.
ژوئن با این حرف سونگ هون به شدت عصبانی شده بود ولی سعی کرد بهش بی محلی کنه،
که سونگ هون، ظرف ژوئن رو هول داد و افتاد زمین.
ژوئن با عصبانیت و پوزخند از جاش بلند شد.
ژوئن(پوزخند و عصبانیت): نکنه دلت یه فصل کتک میخواد؟
سونگ هون: تو جوجه؟
ژوئن: آره.
که سونگ هون ظرف سوهو رو که جلوی ژوئن نشسته بود رو هول داد که کلش ریخت رو لباس ژوئن.
بعد سوهو هم با عصبانیت از جاش بلند شد.
سوهو(با عصبانیت): هوی عوضی، داری چه غلطی میکنی.
سونگ هون: فقط بهم بگو که دوست دخترت کدومشونه، همین.
که یهویی ژوئن با یه دستش یقه ی سونگ هون رو گرفت.
ژوئن: خیلی دوست داری دوست داری دوست دختر شیطان رو ببینی؟
سونگ هون: البته.
که هه این صبرش تموم شد و از پشت میزی که وایساده بود یکم اومد جلوتر...
هه این(با لحن مغرورانه): منم، دوست دختر شیطان منم.
سونگ هون: تو؟!
۴.۸k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.