.
گفته بود اولينَش "من" هستم!
باورش كردم
افتخار هم ميكردم
اولينِ كسى بودن،
آخ كه عجب لذتى دارد!
آهنگ گوش ميكرديم، بغض ميكرد...
كافه ميرفتيم، بغض ميكرد...
قدم ميزديم، بغض ميكرد...
حتى لحظه اى هم كه بوسيدمش، بغض كرد...
يك جاى كار ميلنگيد!
"من شبيهِ اولين ها نبودم..."
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.