فیک وضعیت سیاه و سفید ادامه پارت۱۵🍷
از زبان کارا
با یک دست گل رفتم ،
رفتم تو کافه تهیونگ دیدم توی بالکن نشسته بود
تهیونگ :سلام
کارا:سلام
کارا: می خوام یک چیزی بهت بگم
تهیونگ:بگو
کارا:( یک جعبه حلقه برداشتم زانو زدم )
کارا: تهیونگ من خیلی دوست دارم با من ازدواج می کنی
منتظر جوابش بودم گفت ..
با یک دست گل رفتم ،
رفتم تو کافه تهیونگ دیدم توی بالکن نشسته بود
تهیونگ :سلام
کارا:سلام
کارا: می خوام یک چیزی بهت بگم
تهیونگ:بگو
کارا:( یک جعبه حلقه برداشتم زانو زدم )
کارا: تهیونگ من خیلی دوست دارم با من ازدواج می کنی
منتظر جوابش بودم گفت ..
۵۶.۲k
۱۶ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.