پارت یک (رویای تاریک)
ساعت حدود 1:۳۰دقیقه شب بود که اون اتفاق تاریک برای من افتاد
داشتم راه میرفتم تا به خانه برسم همه چیز تاریک و عجیب بود رود خانه ای کنار یک درخت بود من تا به حال آن رود خانه را ندیده بودم نزدیک آب شدم دست هایم را درون آب کردم آب رنگ خون شد و چیزی مرا درون آب کشید سعی کردم مقاومت کنم اما من شنا بلد نبودم و در آب به خواب فرو رفتم و در دنیایی دیگر چشم باز کردم دنیایی وحشی و خطرناک درون یک اتاق بودم روی تختی خوابیده بودم به سمت اینه رفتم خودم را نگاه کردم بال های سفید و شاخ آبی داشتم از خودم ترسیدم همان موقع کسی در زد
پایان منتظر پارت های بعد باشید💞🖤
داشتم راه میرفتم تا به خانه برسم همه چیز تاریک و عجیب بود رود خانه ای کنار یک درخت بود من تا به حال آن رود خانه را ندیده بودم نزدیک آب شدم دست هایم را درون آب کردم آب رنگ خون شد و چیزی مرا درون آب کشید سعی کردم مقاومت کنم اما من شنا بلد نبودم و در آب به خواب فرو رفتم و در دنیایی دیگر چشم باز کردم دنیایی وحشی و خطرناک درون یک اتاق بودم روی تختی خوابیده بودم به سمت اینه رفتم خودم را نگاه کردم بال های سفید و شاخ آبی داشتم از خودم ترسیدم همان موقع کسی در زد
پایان منتظر پارت های بعد باشید💞🖤
۵.۰k
۲۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.