trust me part. 30
کل ماشین سکوت گرفته بود
هیچ کس هیچی نمی گفت تا این که ته شروع کرد
ته: از این به بعد حق این که تنها بیرون رو نداری با دخترا میری بیرون با خودت یک بادیگراد هم میبری
جون هیچ بحث و صحبتی رو نداشتم فقط چشمامو بستم
چشمام باز کردم دیدم روی تخت جیمین همون تختی که توی عمارت قلبی بود مجبورش کرده بودم بیارنش برام
هنوز بوی جیمین رو میداد کل روز و شده بود نفس کشیدن و گریه کردن رو تختش
بعضی اوقات یاد لبخندش می افتادم عین دیونه ها میخندیم و گریه می کردم
دستمو سمت میز بردمو جعبه قرصمو برداشتم و یکی ازش بیرون اوردم قرصو تو دهنم کردمو قورت دادم بدون هیچ ابی خوردمش
دیگه نمی تونستم این جوری ادامه بدم قول دادم باید پاش باشم
قول دادم انتقامتو بگیرم
لبخند تلخی زدمو از روی تخت تلو تلو خوران پاشدمو سمت در رفتمو بازش کردم
از پله ها ادم پایین و توی اشپز خونه رفتم شکلات تلخ برا خودم گرم کردمو شکلاتمو خوردم و سمت پذیرایی رفتم دیدم لیا و ته روی مبل نشستن و فیلم میبننن
رفتم سمتشون
+ به کمکتون نیاز دارم
ته: سلام کی امدی پایین؟
لیا: خوبی ماها؟
+ بچه ها رو خبر بدین بگید بیان توی یکی از اتاقا جمع بشین کارتون دارم
بدونی این که جوابی بشنوم سمت حیاط عمارت رفتم
در عمارت باز کردم و سمت درخت بزرگی که زیرش سایه بود نشستم و پاهامو توی شکمم جمع کردم
گوشیمو در اوردم و به عکس بک گراند گوشیم نگاه می کردم
عکس خودمو جیمین بود
(فلش بک)
+ جیمین اذیتم نکن فقط یک عکس
- نه
+ لطفا
- خب بعدش تو چی به هم میدی؟
+ باید چیزی بدم حتما؟؟
- اوکی انگار عکس نمی خوای
+ اهههه باشه باشه بابا عکس گرفتم هر کاری دلت خواست بکن
لبخند شیطونی زد و گوشی رو از دستم گرفت
دستمو شکل قبل گرفتم
و اولین عکسو گرفت
- خب بیا اینم عکس
+ همین؟
- اره دیگه
+این فقط یک چصه عکسم نیست من این عکسو کجا دلم بزارم
-وسط دلت
+ چیشششش
دوربینو برگردوند و کلی ازش عکس گرفتم بیشتر عکسا دستش جلو دوربین بود
که یک دفعه دستم کشید افتادم تو بغلش گوشی رو گرفت ازم و حالت سلفی نگهش داشت
سرشو نزدیک لبام کرد و لبامو بوسید
گوشی رو تو دستش گرفت و بلند شیطانی زد و باهاش ور می رفت
منم عین مونگلا به اتفاق چند دقیقه پیش فکر می مردم و دستم رو بالم گذاشتم که گوشی رو جلو صورتم گرفت
- نگاه الان خیلی خوب شد هر دفعه گوشی تو ببینی یاد من میفتی
گوشیو رو نگاه کردم دیدم از موقعی که داشتیم همو میبوسیدم عکس گرفته و گذاشته بک گراند گوشی
گوشی خودشم درا ورد و همون عکسو گذاشتم رو کنار هم گذاشت
- الان قشنگ شد
( فلش بک)
ادامه پست بعدی 💔
هیچ کس هیچی نمی گفت تا این که ته شروع کرد
ته: از این به بعد حق این که تنها بیرون رو نداری با دخترا میری بیرون با خودت یک بادیگراد هم میبری
جون هیچ بحث و صحبتی رو نداشتم فقط چشمامو بستم
چشمام باز کردم دیدم روی تخت جیمین همون تختی که توی عمارت قلبی بود مجبورش کرده بودم بیارنش برام
هنوز بوی جیمین رو میداد کل روز و شده بود نفس کشیدن و گریه کردن رو تختش
بعضی اوقات یاد لبخندش می افتادم عین دیونه ها میخندیم و گریه می کردم
دستمو سمت میز بردمو جعبه قرصمو برداشتم و یکی ازش بیرون اوردم قرصو تو دهنم کردمو قورت دادم بدون هیچ ابی خوردمش
دیگه نمی تونستم این جوری ادامه بدم قول دادم باید پاش باشم
قول دادم انتقامتو بگیرم
لبخند تلخی زدمو از روی تخت تلو تلو خوران پاشدمو سمت در رفتمو بازش کردم
از پله ها ادم پایین و توی اشپز خونه رفتم شکلات تلخ برا خودم گرم کردمو شکلاتمو خوردم و سمت پذیرایی رفتم دیدم لیا و ته روی مبل نشستن و فیلم میبننن
رفتم سمتشون
+ به کمکتون نیاز دارم
ته: سلام کی امدی پایین؟
لیا: خوبی ماها؟
+ بچه ها رو خبر بدین بگید بیان توی یکی از اتاقا جمع بشین کارتون دارم
بدونی این که جوابی بشنوم سمت حیاط عمارت رفتم
در عمارت باز کردم و سمت درخت بزرگی که زیرش سایه بود نشستم و پاهامو توی شکمم جمع کردم
گوشیمو در اوردم و به عکس بک گراند گوشیم نگاه می کردم
عکس خودمو جیمین بود
(فلش بک)
+ جیمین اذیتم نکن فقط یک عکس
- نه
+ لطفا
- خب بعدش تو چی به هم میدی؟
+ باید چیزی بدم حتما؟؟
- اوکی انگار عکس نمی خوای
+ اهههه باشه باشه بابا عکس گرفتم هر کاری دلت خواست بکن
لبخند شیطونی زد و گوشی رو از دستم گرفت
دستمو شکل قبل گرفتم
و اولین عکسو گرفت
- خب بیا اینم عکس
+ همین؟
- اره دیگه
+این فقط یک چصه عکسم نیست من این عکسو کجا دلم بزارم
-وسط دلت
+ چیشششش
دوربینو برگردوند و کلی ازش عکس گرفتم بیشتر عکسا دستش جلو دوربین بود
که یک دفعه دستم کشید افتادم تو بغلش گوشی رو گرفت ازم و حالت سلفی نگهش داشت
سرشو نزدیک لبام کرد و لبامو بوسید
گوشی رو تو دستش گرفت و بلند شیطانی زد و باهاش ور می رفت
منم عین مونگلا به اتفاق چند دقیقه پیش فکر می مردم و دستم رو بالم گذاشتم که گوشی رو جلو صورتم گرفت
- نگاه الان خیلی خوب شد هر دفعه گوشی تو ببینی یاد من میفتی
گوشیو رو نگاه کردم دیدم از موقعی که داشتیم همو میبوسیدم عکس گرفته و گذاشته بک گراند گوشی
گوشی خودشم درا ورد و همون عکسو گذاشتم رو کنار هم گذاشت
- الان قشنگ شد
( فلش بک)
ادامه پست بعدی 💔
۱۳.۶k
۲۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.