چند پارتی
چند پارتی
برند
پارت۳
ادمین ویو:
ات بدون اینکه براش مهم باشه ایرپاداشو توی گوشش گذاشته و یه اهنگ بیس دار و خفن گذاشته بود و طرح اخرو میکشید که یهویی جین از اتاق پرو بیرون اومد و اهنگش دقیقا اونجا به اوج رسید و نگاهی به جین کرد
نزدیک بود دهنش باز بمونه
این بشر چقد جذابه
قوز کرد و زیاااد توی برگش رفت
بعد از چند دقیقه طرح تموم شد به خیاط دادش برگشت بره بشینه که ژستای جینو دید...
دویید رفت گوشهای و دستشو روی قلبش گذاشت هوفی کشید
ات:خدایا
عکاس داشت همینجوری ژستای جینو تحسین میکرد
بعد از اینکه کارشون با لباس دوم تموم شد لیمان بلند شد
با چشماش دنبال ات میگشت ولی فقط رییسعه رو دید گه داشت دست میزد لیمان رفت ستمش رییس دهنشو باز کرد تا حرفی بزنه اما لیمان زود تر حرفشو زد
لیمان:خانم ات کجان
قیافهی رییس از خوشحال به عصبی تغییر کرد:اتچشماشو چرخوند و پیداش کرد که داشت از گوشه ای میومد
رییس:اونجاست ولی شما باهاش چیکار دارین؟طرحا خوب نبود؟
لیمان:نه نه فقط یه مدل برای عکاسی میخوام
نفس دخترایی که داشتن گوش میدادن تا ببینن ات توی بدبختی میوفته که خوشحال شن بند اومد
لیمان ادامه داد: از نظرم خانم ات برای مدل بودن فوقالعاده است زیباییشون و موهاشون و فرم بدنشون فقط لباس میخوان شما بهشون خبر بدین من لباسو انتخاب میکنم
لیمان بعد از اینکه به جین گفت رفت نشست و به رییسی نگاه کرد که با عصبانیت و حسودی به ات خبر داد و نفس ات بند اومد
بعد از مدتی لباسی که میخواستو اینترنتی پیدا کرد و با انتخاب گزینه ی بسیار عجله دارم اونو سریع دریافت کرد
ات که سیخ نشسته بود نگاهشو به لباس داد
اوکی بود فقط یکم نازک بود
لیمان با لبخند ازش خواست اونو بره بپوشه
توی اینه به خودش نگاهی کرد لباسش بشدت بهش میومد و میکاپش عالی شده بود و به وایب لباس تمام مشکی جین میخوردنگاهش روی جین رفت دید که اون خیلی وقته نگاهش میکنهشونه هاشو برد بالا و چشماش گرد شد و دوباره به انعکاس خودش توی اینه خیره شد
برند
پارت۳
ادمین ویو:
ات بدون اینکه براش مهم باشه ایرپاداشو توی گوشش گذاشته و یه اهنگ بیس دار و خفن گذاشته بود و طرح اخرو میکشید که یهویی جین از اتاق پرو بیرون اومد و اهنگش دقیقا اونجا به اوج رسید و نگاهی به جین کرد
نزدیک بود دهنش باز بمونه
این بشر چقد جذابه
قوز کرد و زیاااد توی برگش رفت
بعد از چند دقیقه طرح تموم شد به خیاط دادش برگشت بره بشینه که ژستای جینو دید...
دویید رفت گوشهای و دستشو روی قلبش گذاشت هوفی کشید
ات:خدایا
عکاس داشت همینجوری ژستای جینو تحسین میکرد
بعد از اینکه کارشون با لباس دوم تموم شد لیمان بلند شد
با چشماش دنبال ات میگشت ولی فقط رییسعه رو دید گه داشت دست میزد لیمان رفت ستمش رییس دهنشو باز کرد تا حرفی بزنه اما لیمان زود تر حرفشو زد
لیمان:خانم ات کجان
قیافهی رییس از خوشحال به عصبی تغییر کرد:اتچشماشو چرخوند و پیداش کرد که داشت از گوشه ای میومد
رییس:اونجاست ولی شما باهاش چیکار دارین؟طرحا خوب نبود؟
لیمان:نه نه فقط یه مدل برای عکاسی میخوام
نفس دخترایی که داشتن گوش میدادن تا ببینن ات توی بدبختی میوفته که خوشحال شن بند اومد
لیمان ادامه داد: از نظرم خانم ات برای مدل بودن فوقالعاده است زیباییشون و موهاشون و فرم بدنشون فقط لباس میخوان شما بهشون خبر بدین من لباسو انتخاب میکنم
لیمان بعد از اینکه به جین گفت رفت نشست و به رییسی نگاه کرد که با عصبانیت و حسودی به ات خبر داد و نفس ات بند اومد
بعد از مدتی لباسی که میخواستو اینترنتی پیدا کرد و با انتخاب گزینه ی بسیار عجله دارم اونو سریع دریافت کرد
ات که سیخ نشسته بود نگاهشو به لباس داد
اوکی بود فقط یکم نازک بود
لیمان با لبخند ازش خواست اونو بره بپوشه
توی اینه به خودش نگاهی کرد لباسش بشدت بهش میومد و میکاپش عالی شده بود و به وایب لباس تمام مشکی جین میخوردنگاهش روی جین رفت دید که اون خیلی وقته نگاهش میکنهشونه هاشو برد بالا و چشماش گرد شد و دوباره به انعکاس خودش توی اینه خیره شد
۷۱۵
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.