ازدواج قرار دادی ۳۲
و بعد غذاها را آوردن و هر ۳ شروع کردن غذاشونو خوردن ات مثل همیشه غذای کمی خورد و بعد تشکر کرد و رفت سمت اتاق جدیدش جین روشو کرد طرفه
جیمین و با تعجب گفت:
آت برای چی انقدر همیشه غذا کم میخوره؟
جیمین سرشو تکون داد و گفت:
نمیدونم این موضوع به من ربطی نداره
و بعد با دستمال دهنشو پاک کرد و نشست جلوی تلویزیون و فیلم زد
راوی:
آت رفت تو اتاقش و شروع کرد گوشی جدیدشو چک کردن دید که تو مخاطبین تماسش اسم ۲ نفر هست
ورلد واید هندسام وjimin ات وقتی لقبه جین رو دید
زد زیر خنده و بعد چند تا بازی با گوشیش گرفت تا اون بازی ها داشت دانلود می شد شروع کرد سریال کره ای بدون خون ( یا بی خون سریالش ماله ۲۰۲۴ هس خیلییی قشنگه) رو دیدن
ات
از سریالش خیلی خوشم اومده بود طوری که اصلاً یادم رفته بود بازیها رو دانلوده آخرش رو بزنم چراغهای اتاقم رو خاموش کردم و توی اون تاریکی شروع کردم ادامه فیلم رو دیدن تقریبا ۲ ساعتی میشد که داشتم اون فیلم رو میدیدم که یه دفعه دیدم جلوی در اتاقم ۲ تا سایه پا افتاده که انگار یه آدم پشت در وایساده خیلی ترسیده بودم و نمیدونستم که باید چیکار کنم فیلمم رو قطع کردم و با ترس رفتم سمت در
راوی:
آت رفت سمت در و با احتیاط درو باز کرد وقتی دید که جین پشته دره دستش رو گذاشت رو قلبش و نفس عمیقی کشید و گفت:
یا جین، تو منو ترسوندی
جین با تعجب گفت:
آخه برای چی؟
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
جیمین و با تعجب گفت:
آت برای چی انقدر همیشه غذا کم میخوره؟
جیمین سرشو تکون داد و گفت:
نمیدونم این موضوع به من ربطی نداره
و بعد با دستمال دهنشو پاک کرد و نشست جلوی تلویزیون و فیلم زد
راوی:
آت رفت تو اتاقش و شروع کرد گوشی جدیدشو چک کردن دید که تو مخاطبین تماسش اسم ۲ نفر هست
ورلد واید هندسام وjimin ات وقتی لقبه جین رو دید
زد زیر خنده و بعد چند تا بازی با گوشیش گرفت تا اون بازی ها داشت دانلود می شد شروع کرد سریال کره ای بدون خون ( یا بی خون سریالش ماله ۲۰۲۴ هس خیلییی قشنگه) رو دیدن
ات
از سریالش خیلی خوشم اومده بود طوری که اصلاً یادم رفته بود بازیها رو دانلوده آخرش رو بزنم چراغهای اتاقم رو خاموش کردم و توی اون تاریکی شروع کردم ادامه فیلم رو دیدن تقریبا ۲ ساعتی میشد که داشتم اون فیلم رو میدیدم که یه دفعه دیدم جلوی در اتاقم ۲ تا سایه پا افتاده که انگار یه آدم پشت در وایساده خیلی ترسیده بودم و نمیدونستم که باید چیکار کنم فیلمم رو قطع کردم و با ترس رفتم سمت در
راوی:
آت رفت سمت در و با احتیاط درو باز کرد وقتی دید که جین پشته دره دستش رو گذاشت رو قلبش و نفس عمیقی کشید و گفت:
یا جین، تو منو ترسوندی
جین با تعجب گفت:
آخه برای چی؟
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۵.۱k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.