p18
ته: یعنی چی متفاوت؟
هان: رئیس ببین تو همیشه عین یه برادر باهاش رفتار میکنی یکم بیشتر دوستانه باش و بهش نزدیک شو استایل جذابی هم داشته باش فردا که میرین نهار بخورین فرصت خوبیه
ته: اکی
هان موفق باشی هیونگ
...
ویو ات
امروز تعطیل بودیم ته گفت میبرتم رستوران نزدیک کتابخونه تا با هم غذا بخیریم گفتم بعد غذا برم کتابخونه درس بخونم واسه همین کتابمو برداشتم یه لباس پوشیدم موهامو گوجه ای بستم رفتم بیرون
ته: سلام
ات: اوپا این لباس بهت میاد
ته: اکی بریم بزار کیفتو بگیرم (خواست اما فیلما رو در بیاره)
ات: نه بابا سنگین نیست یادت رفته واسه مدرسه کیفتو باید من میوردم چون تو بازی باختم؟ عجیب شدیا
ته: نه بابا (اره جون خودت) اها کجا میری با این همه وسیله (ته داری میپیچونه 😂)
ات: بعد غدا میرم کتاب خونه
ته: اگه میخوای من باهات میام
ات: من دو سال تنهایی میرفتم مدرسه
نکنه
ته: نکنه چی؟؟؟؟؟(ذهن ته: نکنه فهمید)
ات: نقش بازی نکن خودم پول غذای امروز میدم گدا انگار نه انگار که بابامون میلیاردر
ته: نه منظورمـ...
فلش بک به بعد غذا
ات میره کتابخونه و ته میره خوابگاه
لین: رئیس برگشت چیشده هیونگ
ته: ریدم
هان: نه نمیشه این روش جواب میده تو اشتباه انجام دادی از اول جز به جز برام تعریف کن رئیس
ته همه چیو گفت
هان: گند زدی بابا من نمیدونم کینگ وارد عمل شو و بهش یاد بده
ته: بگو هیونگ
بیونگ: باید بهش نشون بدی که چقدر دختر دنبالتن اینجوری حسودی میکنی و میاد تو صحنه... هیونگ تو کلی خاطرخواه داری بین دخترای سال آخری و سال پایینی
ته: این خوراک خودمه
بیونگ: رییس موفق باشی
ته: هیونگ اگه جواب داد میبرمت یه سفر خوب مهمون من
بیونگ: حله
بیچاره بچه چقدر از خودش مایه میزاره
هان: رئیس ببین تو همیشه عین یه برادر باهاش رفتار میکنی یکم بیشتر دوستانه باش و بهش نزدیک شو استایل جذابی هم داشته باش فردا که میرین نهار بخورین فرصت خوبیه
ته: اکی
هان موفق باشی هیونگ
...
ویو ات
امروز تعطیل بودیم ته گفت میبرتم رستوران نزدیک کتابخونه تا با هم غذا بخیریم گفتم بعد غذا برم کتابخونه درس بخونم واسه همین کتابمو برداشتم یه لباس پوشیدم موهامو گوجه ای بستم رفتم بیرون
ته: سلام
ات: اوپا این لباس بهت میاد
ته: اکی بریم بزار کیفتو بگیرم (خواست اما فیلما رو در بیاره)
ات: نه بابا سنگین نیست یادت رفته واسه مدرسه کیفتو باید من میوردم چون تو بازی باختم؟ عجیب شدیا
ته: نه بابا (اره جون خودت) اها کجا میری با این همه وسیله (ته داری میپیچونه 😂)
ات: بعد غدا میرم کتاب خونه
ته: اگه میخوای من باهات میام
ات: من دو سال تنهایی میرفتم مدرسه
نکنه
ته: نکنه چی؟؟؟؟؟(ذهن ته: نکنه فهمید)
ات: نقش بازی نکن خودم پول غذای امروز میدم گدا انگار نه انگار که بابامون میلیاردر
ته: نه منظورمـ...
فلش بک به بعد غذا
ات میره کتابخونه و ته میره خوابگاه
لین: رئیس برگشت چیشده هیونگ
ته: ریدم
هان: نه نمیشه این روش جواب میده تو اشتباه انجام دادی از اول جز به جز برام تعریف کن رئیس
ته همه چیو گفت
هان: گند زدی بابا من نمیدونم کینگ وارد عمل شو و بهش یاد بده
ته: بگو هیونگ
بیونگ: باید بهش نشون بدی که چقدر دختر دنبالتن اینجوری حسودی میکنی و میاد تو صحنه... هیونگ تو کلی خاطرخواه داری بین دخترای سال آخری و سال پایینی
ته: این خوراک خودمه
بیونگ: رییس موفق باشی
ته: هیونگ اگه جواب داد میبرمت یه سفر خوب مهمون من
بیونگ: حله
بیچاره بچه چقدر از خودش مایه میزاره
۳.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.