اوج پروانه: پارت هفتم
.از زبان کانائه.
.
ووارد اتاق شدم و اول شینوبو رو ندیدم فقط کانائو رو دیدم که روی تخت خوابیده بود
بابت اینکه شینوبو رو ندیدم کمی نگران شده بودم اخه نه من نه اروکوداکی سان نزدیک خونه نبودیم
کمی توی اتاق گشتم تا اینکه
صداییاز پشت کمک بزرگ ته اتاق اومد
شبیه صدای گریه بود
نگران شدم با سرعت به اونجا رفتم
وقتی رسیدم دیدم که شینوبو کمرشو به کمد تکیه داده و سرشو گذاشته رو پاهاشو داره گریه میکنه
نگران شدم و دستشو گرفتم و سعی کردم سرشو از رو پاهاش بلند کنم
وقتی سرشو بلند کردم با چهره اشک آلودش روبه رو شدم کمی گیج شده بودم اما بعد نتونستم جلوی خودمو بگیرمو پریدم بغلش
.فلش بک از زبان شینوبو.
.
وقتی خواهرم اوروکوداکی سان رو برد بیرون منم کانائو رو گذاشتم رو تخت و رفتم پشت کمد ی که ته اتاق بود بزرگ بود بابت همین اگه میرفتم پشتش معلوم نبودم
رفتم اونجا و به کمد تکیه دادم و سرمو رو پاهام گذاشتم
فقط میخواستم استراحت کنم همین ولی بعدش خود به خود یاد کذشتم افتادمو اشکام ناخداگاه جاری شدن
. اتفاقات ناخوشایند از اول زندگیم
. تمرینات سخت و درد اور
. از دست دادن کل خوانوادم غیر از خواهرام
نمیتونستم جلوی اشکام و بگیرم
. پایان فلش بک از زبان راوی.
.
وقتی کانائه شینوبو رو بغل کرد شینوبو هم سفت کانائه رو گرفت بلند شروع به گریه کرد
کانائه هم برای اینکه ارومش کنه
گفت:(کانائه هم چشماش خیس شده بودن) شینوبو میدونم الان داری به چی فکر میکنی منم میدونم تو از اول زندگی تا الان خیلی درد ها کشیدی ولی بیا از اینجا به بعد زندگی با هم باشیم و به هم قول بدیم نذاریم بقیه درد هایی رو که ما کشیدیمو تجربه کنن
معمولا وقتی کانائه شینوبو بچه بودن و شینوبو به خاطر درد زیاد گریه میکرد کانایه اونو بغل میکرد براش یه شعر میخوند
الانم چون شینوبو داشت گریه میکرد براش
خوند:
هیس بچهکوچولو آروم باش همه چیز درست میشه
غصه نخور خانوم کوچولو بهت گفتم خواهرت اینجاست تا همیشه
میدونم الان مامان اینجا نیست نمیدونیم چرا از تنهایی میترسیم
شاید باورش سخته نینی خوشگل ولی قول میدم خواهرت هست تا همیشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان اینم از پارت هفتم امیدوارم راضی باشید
واقعا معذرت میخوام از کوتاهی💔
لطفا نظرتونو تو کامنتا بهم بگید🌌
فعلا سایونارا 🦋
.
ووارد اتاق شدم و اول شینوبو رو ندیدم فقط کانائو رو دیدم که روی تخت خوابیده بود
بابت اینکه شینوبو رو ندیدم کمی نگران شده بودم اخه نه من نه اروکوداکی سان نزدیک خونه نبودیم
کمی توی اتاق گشتم تا اینکه
صداییاز پشت کمک بزرگ ته اتاق اومد
شبیه صدای گریه بود
نگران شدم با سرعت به اونجا رفتم
وقتی رسیدم دیدم که شینوبو کمرشو به کمد تکیه داده و سرشو گذاشته رو پاهاشو داره گریه میکنه
نگران شدم و دستشو گرفتم و سعی کردم سرشو از رو پاهاش بلند کنم
وقتی سرشو بلند کردم با چهره اشک آلودش روبه رو شدم کمی گیج شده بودم اما بعد نتونستم جلوی خودمو بگیرمو پریدم بغلش
.فلش بک از زبان شینوبو.
.
وقتی خواهرم اوروکوداکی سان رو برد بیرون منم کانائو رو گذاشتم رو تخت و رفتم پشت کمد ی که ته اتاق بود بزرگ بود بابت همین اگه میرفتم پشتش معلوم نبودم
رفتم اونجا و به کمد تکیه دادم و سرمو رو پاهام گذاشتم
فقط میخواستم استراحت کنم همین ولی بعدش خود به خود یاد کذشتم افتادمو اشکام ناخداگاه جاری شدن
. اتفاقات ناخوشایند از اول زندگیم
. تمرینات سخت و درد اور
. از دست دادن کل خوانوادم غیر از خواهرام
نمیتونستم جلوی اشکام و بگیرم
. پایان فلش بک از زبان راوی.
.
وقتی کانائه شینوبو رو بغل کرد شینوبو هم سفت کانائه رو گرفت بلند شروع به گریه کرد
کانائه هم برای اینکه ارومش کنه
گفت:(کانائه هم چشماش خیس شده بودن) شینوبو میدونم الان داری به چی فکر میکنی منم میدونم تو از اول زندگی تا الان خیلی درد ها کشیدی ولی بیا از اینجا به بعد زندگی با هم باشیم و به هم قول بدیم نذاریم بقیه درد هایی رو که ما کشیدیمو تجربه کنن
معمولا وقتی کانائه شینوبو بچه بودن و شینوبو به خاطر درد زیاد گریه میکرد کانایه اونو بغل میکرد براش یه شعر میخوند
الانم چون شینوبو داشت گریه میکرد براش
خوند:
هیس بچهکوچولو آروم باش همه چیز درست میشه
غصه نخور خانوم کوچولو بهت گفتم خواهرت اینجاست تا همیشه
میدونم الان مامان اینجا نیست نمیدونیم چرا از تنهایی میترسیم
شاید باورش سخته نینی خوشگل ولی قول میدم خواهرت هست تا همیشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان اینم از پارت هفتم امیدوارم راضی باشید
واقعا معذرت میخوام از کوتاهی💔
لطفا نظرتونو تو کامنتا بهم بگید🌌
فعلا سایونارا 🦋
۵.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.