پارتی هشت نفرهp²¹
داشتم با بچه ها فیلم تماشا میکردیم که یه دردی رو توی وجودم حس کردم..فکر کنم بچه لگد زد...دکتر بهم گفته بود که اگر احساس کردی که بچه لگد میزنه چند تا نفس عمیق بکش و اگر خوب نشد آب بخور..دوبار نفس عمیق کشیدم..
تهیونگ: ا.ت عزیزم چیزی شده؟بچه لگد زد؟
ا.ت: نه ..چیزی نیس..فقط..فقط گرممه
باید دروغ بگم چون مطمئن نبودم که داره لگد می زنه ..بلند شدم که برم آب بخورم که یهو چشام سیاهی رفت و کل دنیا توی سرم چرخید.دسته ی مبل رو گرفتم
کوک: ا،ت مطمئنی که حالت خوبه؟زنگ بزنم به دکتر؟
ا.ت: اگر تا نیم ساعت دیگه دردم زیاد شد بهتون میگم..
رفتم توی آشپزخونه و روی کابینت روبه روی پنجره نشستم ماه قشنگی بود و ستاره ها انگار میخندیدن ..داشتم به بچه و اسمش فکر میکرد که حلال زاده بد جوری دردی ایجاد کرد..آبمو خوردم و رفتم بیرون..دردم شدید شد و ستون کنار پذیرایی رو گرفتم و دجا افتادم..کوک و تهیونگ به سرعت نور اوندن پیشم..
تهیونگ: ا،ت تو حالت خوب نشد...زنگ بزنم به دکتر؟؟
ا.ت: وایییی..ته،کوک،..دستم و ...آخخخخ..بگیرید لطفا..فووووو
کوک: ا.ت نفس عمیق بکشید...باشه ما اینجاییم..نترسید..
تهیونگ بقیه رو خبر کرد، یهو دستم رو ول کرد از ترسم چنان جیغی زدم که نگو..
کوک: چی شد؟
ا.ت: فقط..آیییییی..وایییی.دستم رو ول....آخخخخخ..ول نکنید..مفهوم بود.
شوگا: الان زنگ میزنم به دکتر که بیاد..
تهیونگ: عزیزم ...یوم دستم رو آروم تر فشار بده...دستم شکست
ا.ت: ن...نمیتونم..واییییییییییی
شوگا: ا.ت یکم تحمل کن باشه پیشی..فقط پنج دقیقه
جین : ا.ت فقط نفس عمیق بکش...نترس ما پیشتیم
تهیونگ: جیمین،جیهوپ ا.ت رو باد بزنید نبود گرمش بشه..جین توهم برو یه دستمال خیس بیتر بزار روی پیشونیش..نامجون نزار بخوابه..شوگا دستش رو بگیر..
ا.ت با فریاد: نه....نه کسی دستم رو ول نمیکنه..آخخخخخ
شوگا: الان من چیکار کنم خو....
تهیونگ: منتظر دکتر باش..اوخ
کوک: ا.ت جانم..یکم تحمل کن باشه بانی من ..فقط یکم..
ا.ت : سعیمو میکنم ...ولی خ...خیلی درد داره...میترسم
کوک: من هم میترسن که بچه به دنیا بیاد...
شوگا : کوک..
*پرش زمانی بعد از رفتن دکی*
تهیونگ : ببر قشنگم حالت خوبه...تولمون خوبه..
ا.ت: آره ... ولی نبینم که دیگه به بچمون بگی توله ها...
جین : زنگ زدم فست فود غذا سفارش دادن
جیهوپ: وایسا ببینم ...مگه فست فود برای حامله ها بد نیس؟؟
ا.ت : چرا...ولی خوب ماهی یه دو بار که...مشکلی نداره
تهیونگ: ا.ت عزیزم چیزی شده؟بچه لگد زد؟
ا.ت: نه ..چیزی نیس..فقط..فقط گرممه
باید دروغ بگم چون مطمئن نبودم که داره لگد می زنه ..بلند شدم که برم آب بخورم که یهو چشام سیاهی رفت و کل دنیا توی سرم چرخید.دسته ی مبل رو گرفتم
کوک: ا،ت مطمئنی که حالت خوبه؟زنگ بزنم به دکتر؟
ا.ت: اگر تا نیم ساعت دیگه دردم زیاد شد بهتون میگم..
رفتم توی آشپزخونه و روی کابینت روبه روی پنجره نشستم ماه قشنگی بود و ستاره ها انگار میخندیدن ..داشتم به بچه و اسمش فکر میکرد که حلال زاده بد جوری دردی ایجاد کرد..آبمو خوردم و رفتم بیرون..دردم شدید شد و ستون کنار پذیرایی رو گرفتم و دجا افتادم..کوک و تهیونگ به سرعت نور اوندن پیشم..
تهیونگ: ا،ت تو حالت خوب نشد...زنگ بزنم به دکتر؟؟
ا.ت: وایییی..ته،کوک،..دستم و ...آخخخخ..بگیرید لطفا..فووووو
کوک: ا.ت نفس عمیق بکشید...باشه ما اینجاییم..نترسید..
تهیونگ بقیه رو خبر کرد، یهو دستم رو ول کرد از ترسم چنان جیغی زدم که نگو..
کوک: چی شد؟
ا.ت: فقط..آیییییی..وایییی.دستم رو ول....آخخخخخ..ول نکنید..مفهوم بود.
شوگا: الان زنگ میزنم به دکتر که بیاد..
تهیونگ: عزیزم ...یوم دستم رو آروم تر فشار بده...دستم شکست
ا.ت: ن...نمیتونم..واییییییییییی
شوگا: ا.ت یکم تحمل کن باشه پیشی..فقط پنج دقیقه
جین : ا.ت فقط نفس عمیق بکش...نترس ما پیشتیم
تهیونگ: جیمین،جیهوپ ا.ت رو باد بزنید نبود گرمش بشه..جین توهم برو یه دستمال خیس بیتر بزار روی پیشونیش..نامجون نزار بخوابه..شوگا دستش رو بگیر..
ا.ت با فریاد: نه....نه کسی دستم رو ول نمیکنه..آخخخخخ
شوگا: الان من چیکار کنم خو....
تهیونگ: منتظر دکتر باش..اوخ
کوک: ا.ت جانم..یکم تحمل کن باشه بانی من ..فقط یکم..
ا.ت : سعیمو میکنم ...ولی خ...خیلی درد داره...میترسم
کوک: من هم میترسن که بچه به دنیا بیاد...
شوگا : کوک..
*پرش زمانی بعد از رفتن دکی*
تهیونگ : ببر قشنگم حالت خوبه...تولمون خوبه..
ا.ت: آره ... ولی نبینم که دیگه به بچمون بگی توله ها...
جین : زنگ زدم فست فود غذا سفارش دادن
جیهوپ: وایسا ببینم ...مگه فست فود برای حامله ها بد نیس؟؟
ا.ت : چرا...ولی خوب ماهی یه دو بار که...مشکلی نداره
۳.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.